به کندن خلخال پای زن یهودی که نه , امروزبه حال زنان ایران زمین باید گریست !
دکتر زهرا رهنورد طی نوشته ای به شرح مصائب و سختی هایی که زنان ایرانی بعداز کودتای انتخاباتی 22خرداد متحمل شده اند، پرداخته ومی نویسد.
امروز پس از“انتخابات دهم ریاست جمهوری“، فهرستی از مصائب پیش روی ملت است که بخشی از آن مربوط به زنان است.
در تمام طول تاریخ، هنگام لشگرکشی ها، کودتاها و جنگ ها و هنگامی که نظام ها پا از ساحت عدل بیرون نهاده و با تاکتیکِ شکستن و زدن و و بستن و شکنجه و زندان، به استراتژی تداوم اقتدار خود دوام بخشیده اند، اگرچه مرد و زن و پیر و جوان و بزرگ و کوچک را از ترور و ارعاب و وحشت بهره مند کرده اند، اما پیوسته، مصائب زنان مضاعف بوده است.
هنگامی که فهرست رنج های زنان را مرور میکنم، از نوعی بی چشم و رویی و حق ناشناسی که خاص خودکامگی ها است متأثر میشوم. آیا جمهوری اسلامی فراموش کرده که سی سال پیش برای تحقق همین نظام، زنان پیشوا و پیشتاز بوده اند و از تقدیم جان و مال و آبروی خود دریغ نورزیدند؟ آیا فراموش کردهایم که در جنگ تحمیلی و دفاع مقدس زنان با شجاعت زینب وار همسر و فرزندان را روانه جبهه ها کردند تا وجبی از خاک ایران به تاراج بیگانه نرود؟ و متأسفانه همانها، امروز از بلاکشان و دردی کشان جام زهر جفا هستند...!
چرا نباید فهرست سرفرازی و سعادت زنان را احصا کنیم و چرا نباید فهرست آشکار مصائب زنان را در معرض قرائت وجدانها قرار دهیم؟ آیا این یک بازگشت نیست؟
رنجنامه بانوان بیت شهید دستغیب چه واقعه ای را به یادمان می آورد؟ پنهان کردن دختران در کنج صندوق خانه ها (بخوانید خیمه ها) دور از گزمه ها و شحنه های مست، سرِ شکسته و خون آلود جوانان و ... بستن درِ مسجدی در شیراز؛ کدام را باید گفت؟
گیرم نه برای 800 سال سابقه اخلاص و ایمان و فداکاری خاندان دستغیب بلکه برای کندن خلخال از پای یک زن یهودی، آیا نباید شکوه کرد و گریست و پاسخی مناسبتر از اشک و شکوه به راه انداخت؟
اما فهرست مصائب ادامه دارد.
زنان زندانی؛ زنانی که گناهی جز آزادیخواهی و حق جویی نداشته اند. به یاد آوریم در واقعه کربلا فجایع زیاد بود، اما زنان را زندان نکردند. تجاوز و شکنجه ها که جای خود را دارد. این هتک آبروی یک نظام است زنان راکه سمبل رأفت و شفقت و قداست یک ملّتند، به زندان بیافکند.
زنانی که نمی دانند در مقابل اشک چشمان فرزندان به دور از پدر، چه پاسخی بدهند.
زنان نمی دانند به ضجّه های سوزناک «بابا، بابا»ی فرزندان یتیم خود چگونه باید بگویند «بگذار دلت تنگ و تنگتر شود، اما دیگر بابایت را نخواهی دید، چون او را از پل پرت کرده اند، زیر ماشین کشته اند، یا به تیر جفا قلب پر از مهرش را سوراخ سوراخ کردهاند»؛ مثل سیدعلی موسوی حبیبی.
اما زنان از این پس باید شاهد یک نقاب نیز باشند: نقاب حفظ کیان خانواده؛ با محتوی نابودی خانواده؛ با قانونی به نام تعدد زوجات که بنا به نظر آیت الله العظمی صانعی، بدون رضایت و اجازه زن، جرم و حرام است، و تنها شرطی که گذاشته اند فقط و فقط رضایت زن نخست است.
بگذریم از این که در جوامع مدرن امروزی فردیت های انسانی زن و مرد به طور طبیعی زمینههای چنین اجازه ای را نیز به صفر رسانده، و البته در جوامع امروزی برای عشرت طلبان نیز لازم نیست جواز شرعی صادر شود.
اما در نهایت باید گفت دست مریزاد، چقدر خوب قدردان زنان شکوهمند ایران بوده اید!!!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر