خواسته های جامعه کارگری را به خواسته های جنبش سبز پیوند بزنیم.
منصوراصانلو رئیس زندانی سندیکای شرکت واحد اتوبوس رانی تهران حومه درسالهای بعدازکودتای 28 مرداد مصادف با سقوط حکومت ملی مرحوم محمد مصدق,دریکی از محله های فقیرنشین جنوب تهران دریک خانواده محروم وزحمتکش لیکن آزاده چشم به جهان گشود. پدرزحمتکش اودریکی ازگاراژهای اتوبوسرانی جنوب تهران شاگرد رانده بود ونان آورخانواده ومنصورپا بپایی خواهران وبرادرانش بزرگ می شد وپدرباید برای آینده تک تک آنان فکری می کردو طرحی می انداخت, به ویژه منصورکه رفتارهای کودکانه اش همه حکایت ازیک نوع سرکشی عدالت خواهانه داشت .
دیری نگذشت که پدرازباب سخت کوشی ومهارت درکارخود یک پله بالاتررفت وراننده اتوبوس شد,پس ازاندکی پراکنده کاری درگاژهای مختلف شهرتهران به استخدام شرکت واحد اتوبوسرانی تهران وحومه درمی آید, ورفته رفته با اخلاق ورفتارو حُسنیتی که از خود نشانمی دهدبه یک چهره محبوب دوست داشتنی درمیان کارکنان وکارگران شرکت تبدیل می شود.دراین هنگام است که شرایط سخت کاری وحقوق های ناچیزبدون مزایا حس مبارزه برای اهداف صنفی ازآنجمله افزایش دستمزده کارگران ورانندگان اووهمقطارانش رابفکر تاسیس یک انجمن صنفی یا همان سندیکامی اندازد.وهمکارانش که ازاوجزء صداقت وعدالت خواهی چیزی ندیده بودند متفق القول اورا به نمایندگی ازطرف خودبرای تاسیس سندیکاانتخاب می کنند واو همراه دیگررفقا وهمقطارانش سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی رابرای پیگیری خواسته هایشان پی ریزی می کند.
دراین ایام است که می بایست منصورقلم وکاغذ زیربغل راهی مکتب ومدرسه می شد و پدرکه غدغه آینده فرزندانش رادارد بناچارمی بایست سپیده خروسخوانان ازخانه بیرون بزند وهنگامه خروس خوابان به خانه بازگردد.و منصوراین کودک رنج وزحمت راهی مدرسه می شوداماجیزی نمی گذردکه اومتوجه می شود درآمدپدرش برای اداره یک خانواده نسبتاً بزرگ کفاف نمی کند وقامت پدر روزبروز زیرفشارطاقت فرسایی رنج وکار وزندگی خمیده تر می شود.اینجاست که اوبه فکرکاردرحین تحصل می افتد اما ازیک بجه دبستانی چه کاری ساخته است جزء اینکه بعدازمدرسه بجای بازی واستراحت دست فروشی کند وهزینه تحصیل خود دربیاورد تاشاید کمکی باشدبه پدرزحمتکش واین سرآغازمیارزه اوبا سختیهای بود که مسببان آن کسانی بودندکه ذهن کودکانه اوپاسخی برای آنها نمی یافت .درآن هنگام که همکلاسیها وهمبازیهای اوبا فراغ بال وآسودگی خاطربه تفریح وبازی مشغول بودند,منصورناخواسته سرکوچه شان دست فروشی میکردتا هزینه دفتروکاغذ را خود بدست آورد.
اصانلو چون آدم تشنه ای که به هرسوی دنبال آب می دود , ازهمان ایام جوانی تشنه عدالت وعدالت خواهی بود.وازبرای برقراری عدالت اجتماعی درجامعه سر ازپا نمی شناخت و ازسنگری به سنگری دیگرمی دوید. تااینکه همراه باکاروتحصیل خودرارساندبه انقلاب بهمن 57 وهمراه دیگردوستان وهمفکرانش, همراه مردم بپا خاسته وپا بپای آنها به مبارزه پرداخت,وهرآنچه راکه درتوان داشت بکارگرفت تاانقلاب شکوهمند مردم زحمتکش ایران به پیروزی نهایی برسد. او همگام بادوستان وهمقطارانش برای پیروزی انقلاب الحق ووالنصاف سنگ تمام گذاشت.چندسالی پس ازانقلاب به عنوان راننده اتوبوس به استخدام شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه درآمدومدت زمانی نه چندان طولانی را همراه پدرش که هنوزبازنشسته نشده بود به مبارزه برای احقاق حقوق دیگرهمکارانش پرداخت ودرهمین ایام بود که به عینه فتوفن کارصنفی ومبارزاتی را درکنار پدر آموخت وتازمانی که هنوزارازل واوباش وبه قول آیت الله خمینی نا اهلان ونامحرمان به انقلاب به مملکت مسلط نشده بودند توانست همراه دیگردوستانش سندیکای مستقل شرکت واحد اتوبوسرانی تهران را رهبری وهدایت کند.اما دیرزمانی نپائید که اهالی ظلم وجور وابسته به فرقه مصباحیه توانستند بدون هیچ عذرقانونی سندیکای مستقل رانندگان را دراوج آزادی و شکوفایی انقلاب مردم غیرقانونی واز ادامه فعالیت آن جلوگیری نمایند.
گذشت سالها وروزوروزگاری جنبشی بنام جنبش دوم خرداد این مرزوبوم بپا خاست وعَلم برافراشت وندای احیای شعارها وخواسته های به غارت رفته انقلابسردادو بفکربازگرداندن آخرین نفسهای آن به پیکررنجورش افتاد. دراین هنگام بودکه اصانلووهمقطارانش (رانندگان شرکت واحد) بفکر احیای مجدد سندیکای مستقل خود افتادند. دراین مسیرآنان تمامی مراحل به اصطلاح قانونی را طی کردندودردوران اصلاحات چندصباحی بی دغدغه به فعالیت صنفی خودپرداختند.اما ازآنجائیکه استبداد خفته درپیکرخلافت اسلامی خامنه ای اجازه نفس کشدن چزء به همکیشان خود رانمی دهد هرروزبه بهانه ای سندیکا را مورد تزیق وتهدید وهجوم قراردادند. تااینکه توانستند دردوره اول دولت متقلب احمدی نژاد ناجوانمردانه توسط عوامل اطلاعاتی وعوامل خودفروخته اداره کاربه سندیکا هجوم برده پس ازتخریب وغارت آنجا سندکالیست ها به ویژه منصوراصانلورا به قصد کشُت تادم مرگ ببرند.اما چرا؟ مگراو چه می گفت؟ وچه می خواست ؟جزءآنچه که برایش انقلاب کرده بود. سخنرانیها وافشاگریهای اوبود که ستون خیمه دیکتاتور ترک بر داشت وزلزله ای درآپارات دیکتاتوربه وقوع پیوست وحالاحالاها هم ترمیم نخواهد شد .لذا بیاد اوو بخاطرانقلاب بهمن 57 یک بار دیگر فیلم سخنرانیها وافشاگرهایش او که شاهد زنده شرایط امروزی است را یک باردیگر به اتفاق مورور می کنیم. هرچندکه اوامروزازجمع جامعه غایب است ولی مردومردانه درگوشه سلول زندان درسالگرد انقلاب یادوخاطر انقلابی را پاس می دارد که خود یکی ازباینان آنست, ووعده آن به مردم استقلال ,آزادی ,عدالت اجتماعی بود,واو هم چیزی بیش از این نگفته . آری اوامروزاسیرچنگ نااهلان ونا محرمان انقلاب است .چه می توان کرد چرخ بازیگر ازاین بازیها بسیار دارد ,صاحبان انقلاب درزندان دیکتاتوربه گوشه ای افتاده وغاصبان ناجوانمردانه رجزخوانی می کنند. ضمن آرزوی تندرستی وسلامتی برایش ,ضمن آرزوی بردباری مقامت برایش ,امیدواریم این انسان ازجان گذشته وشیفته عدالت وخوشبختی انسانهاهرچه زودتر به آغوش جامعه برگردد.
فیلم سخنرانی منصوراصانلوراکه خواسته های جنبش سبزخواسته های انقلاب بهمن 57است بیاد او,بخاطرانقلاب درزیر ببینیم. امید که یادی کرده باشیم از این انسان شریف وفداکار.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر