۱۳۸۹ اردیبهشت ۴, شنبه

رهبرانقلاب ایستاده, مُرده !


مدت های مدیدی است برخلاف عُرف وسُنت های دیرینه جوامع بشری که معمولاًازمرگ بی زاروگریزانند, به ویژه ما ایرانی ها که خونگرمیم ونوع دوست وطالب مرگ هیچ انسانی نیستیم واغلب هم عف وبخشش را به تلافی وانتقام ترجیح می دهیم. مردم کشورمان نه تنهاازشنیدن اخباروشایعاتی که درمورد بیماری وحتا مرگ رهبر برای آنها می رسد آنرا به فال نیک می گیرند, حتا درمواقعی دیده شده که ازشعف وشادی در پوست خودنمی گنجند وخبر بیماری ویا مرگ رهبررا به هم تبریک گفته وآرزوی می کنند که خبرمرگ رهبرصحت داشته باشد, یعنی به نوعی با اینکارهم از" پیشوای آسمانی" تقدس زدایی می کنند وهم افکارعمومی را برای رفتن "دیکتاتورمصلح" آماده می سازند. وشایعه مرگ رهبرراخبرخوش ونجات بخشی تلقی وسینه به سینه برای هم نقل وگسترش می دهند.این امرفقط یک عکس العمل عاطفی نیست بلکه مردم می دانند تمام مصیبت های که کشیده ویامی کشند ازجانب پیشواست وبا رفتن آن قطعاً راه برای رهبریت خردجمعی ونهادینه شدن دمکراسی وآزاد اندیشی بازوجامعه استبداد زده ماروی سعادت راخواهددید .
این موضوع ظاهراًساده ازنظرجامعه شناختی به ویژه روانشناسی مردم وسنجش افکارعمومی نسبت به حکومت های خودکامه ومستبد علاوه برارزش روانشناختی آن درجامعه,درامرمبارزه نیززیگنال خاصی را به طرفین درگیر می فرستد, هم به حاکمیت وهم به اپوزیسیون(جنبش سبزمردم) دربرآورد کردن شرایط مبارزه اجتماعی که هرکدام دارای چه نیرووقدرتی هستند تا بتوانند درراهبردهایشان دقیق ترعمل نمایند.اماازآنجائیکه قصداین نوشته بررسی تئوریک ویا تحلیل علمی این پدیده نیست وشایددرجای دیگری بدان پرداخته شود,به بررسی پلُیمیک (روزمرگی)آن می پردازیم.
زیراهمین امرباعث می شودتا رهبران سیاسی به روحیه مردم پی برده ونظرات آنان را نسبت به حاکم لمس کنند وبه توازن قوای خود دربرابردیکتاتوری روبه زوال که تمام مظالم وجباریت شان رابنام پیشوا انجام می دهند واقف گردند, وازآن برای تنظیم راه آینده وپیشروی به سوی جبهه نیروهای حاکمت کودتایی بهره مند شوند. حال چه حکومت کننده گان به روی خود بیاورند وچه نیاورندوبه سعبیت وجنایت شان ادامه بدهند,تغیرچندانی دراصل موضوع که همانانفرت ونفرین هست برپیشوای دیکتاتور برای آنهاحاصل دیگری نخواهدداشت,اما برای مردم واپوزیسیون این عمل یعنی بی اعتبارشدن رهبر درنزدملت وجهانیان که حالا دیگه گربه هم حاضرنیست درکنارش بنشیند تاچه رسدبه اینکه مردم رهبرش خطاب کنند, یک گام بزرگ برای شکستن  اوبوهت "مقدس "است .
زیراوقتیکه تمامی مظالم اجتماعی دروجود یک شخص جمع شده وبنام او خیانت هاوجنایت ها صورت می پذیرد,هم به زبان ساده مردم کوچه وبازار وهم از نظر کارشناشان وتحلیگران اجتماعی قبل از هرچیز باید تکلیف همین شخص یا پیشوای که نماینده اقلیت غارتگر بازاری ,سرداری ,روحانی هست, وسد معبرتمام امورات انسانی,وجدانی,اخلاقی مملکت شده و ضحاک واربه حیات خویش ادامه می دهد روشن شود. چرا برای اینکه ملت ما درحال حاضر گرفتارچنین شخصی با مشخصات جباریت اعتقادی اش که هیچ ربطی به ادیان رحمانی الهی ندارد مواجه است. وامروز وجود آکنده ازنفرت تک تک مردم ایران ازمحافل خانوادگی گرفته تا به دیگرمراکز فرهنگی, علمی ,تولیدی ,خدماتی, اجتماعی. وقتی به هم می رسندوپیوسته می شوند چون دریای از نفرت یک صدا خواستار هر چه زودتررخت بر بستن " دیکتاتورمصلح" می گردند.
 آرزوی مرگ رهبر یاپیشوای مقدس,یعنی تودیگردرنزد من ملت ومن مردم ومن ولی نعمت تومُرد ه ا ی بیش نیستی , یعنی توی رهبربدون آنکه خودبدانی مُرده ای وبدون آنکه مُردنت راحس کنی مُرده ای. از نظر من سالیان سال است که توبه زباله دان تارییخ سپرده شده ای ,چرا که دیگردرکم بهاترین نقطه ای ازجسم این ملت هم جای نداری. چه فرقی می کند تو بدانی یا که ندانی مهم آنست که توبرای همیشه با خاطراتی ازپلیدی وزشتی ازتن و جسم وجان ملت زدوده شده ای . وچه خوشحالم من امروز بی وجود توی جبار در وجودم به آسودگی روزگارم می گذارنم وچه خرسندم منکه توامروزحتا درقلب دست پروردگان ومُریدانت نیزجای نداری وچشمانت راچنان حلاوت و شیرینی قدرت سلطانی گرفته که حتا نمی توانی به اطرافیانت هم رحم کنی تا چه رسد به مردم کوچه وبازار.اما بازچه مُسورم من امروزکه تو ازچشم ملت افتاد ه ای ,افتاده ای که چه عرض کنم تو دیگر برایشان خیلی وقت هاست که دارفانی راوداع گفته ای. خوب این از جایگاه داخلیت , همین دیروزبود که قدرومنزلت نماینده ات را دربیرون مرزها هم دیدیم که نخست وزیرکشوری آنهم نه چندان کشورخوشنامی درعرصه آزادی ودمکراسی به اصطلاح به رئیس جمهورکودتایی ات  لقب پشه داده وفریاد برآورد که ای بیخردان برای سیمنار چاره اندیشی برای ریشه کنی بیماری مالاریا پشه را دعوت کردین؟!
توآنزمان مُردی وبرحکومت خودکامت قلم بطلان کشیدی که دستت بخون جوانان این سرزمین آغشته گشت ,توآنزمان مُردی که بهترین فرزندان این آب وخاک را خود صدا کردی وبدست خود به چوخه اعدام سُپردی,تو آنزمان مُردی که بین انسانیت وعدالت وگذشت وعطوفت ومعرفعت, برای بقا وماندن برعرصه قدرت برادامه حکومت فرعونی خویش اسرارورزیدی وسرمست ازشیرینی قدرت که عطش تشنگی ات را پاسخگو بود, برصغیر وکبیر این مملکت رحم نکردی . تو امروز مُرده ای چونکه بی ملتی ,تو امروز مُرده ای چونکه هیچ جای درنزد ملت ایران نداری, هرچند که روزانه به یاری دوربین ها نمایش داده شوی, پیشوای بی ملت یعنی پیشوای مُرده ,رهبری که نتواند دو قدم بی ساز وبرگ محافظانش راهپیمایی کند وهوای آزادی بخورد آن رهبر سالهاست که مُرده است .ومن امروز این نابودی معنویت که به مراتب اهمیت بیشتری ازکالبد بی ارزشت دارد را به جشن وپایکوبی نشسته ومی دانم جسمت نیزکه مایه سرافگندگی ونابودی یک ملتی گشته وازرفتار نابخردانت ممکن است هرلحظه بشکه باروتی شعله ورشود وای کاش که  نشود! چراکه بپای نادانیت میهن وملتم یک جابه باد خواهدرفت!

بزودی رخت برخواهد بست. با رفتن توست که بساط جهالت وخرافات وکهنه نگری هم جمع خواهدشد وراه برای ساختن یک جامعه ایدال انسانی که درآن آزادی وعدالت ومساوات جای اختناق وخفقان را بگیرد بازخواهد شد. وکشورم بی توچه خوشبخت خواهد شد ومردمم بی توچه نفس های راحتی که نخواهند کشید وآینده گان برما پیروان راه آزادی وعدالت چه درودها وبر توچه لعن ونفرین هاکه نخواهند فرستاد. ومن این نوید رااز بیداری فرد فرد زنان ومردان وجوانان جامعه ام درمی یابم وآگاهی ودانندگی وبالندگی نسل جوان کشورم مرا به این امربشارت می دهد که پیروزی نهایی این نبرد نابرابرنزدیک است وفاتح آن ما نیک اندیشان وعدالت جویان خواهیم بود نه تو. من که اکنون این جملات رابرصحفه رایانه خویش نقش می کنم انگاربه تماشای فیلمی نشسته ام که با تماشای آن به خوبی ازعهده پیش بینی پایان خوش آن برمی آیم واین پیش بینی چیزی نیست جزءخبرروبه زوال حکومت تو ونوید ظفرمندی وشکوفایی من وملت وکشورم .

۱۳۸۹ فروردین ۱۸, چهارشنبه

استقبال ارومیه ازاحمدی نژاد با لنگه کفش












آذربایجانی ها نیزمثل همه مردم ایران وهمه خلق ها وقومیت های دیگرایرانی رئیس دولت کودتا(احمدی نژاد) رانه تنها جدی نگرفتند,بلکه این بارمردم معترض ارومیه با لنگه کفش ازاواستقبال کرده وهمانطوریکه درعکس مشاهده می کنید درمقابل چشمان ماموران حکومتی عکس هایش را پاره نمودند!.خوب حق هم دارند درکجای دنیا چنین بدعتی بوده که ازیک رئیس دولت کودتاچی استقبال نه تنهاگرم وصمیمی حتا معمولی بجا آید, که ایران دومی آن باشد. دولتی که با کودتاوخون ریزی وتقلب ودروغ وفریب ورشوه سرکارآید, آیا چنین پاسخی برازنده اش نیست؟دولتی که جزء وفقروفلاکت وبیکاری وبی خانمانی و...را به سر سفره مردم نیاورده وروزگارمردم را این چنین تیره و تار کرده آیا می تواند دربین مردم جای هم داشته باشد؟ چون شرح حال پریشان این دولت کودتایی فخیمه ولایی, امروزه سیاه مشق عبرت تاریخ همه سیاه مشق هاشده, توصیف صفت آنرا به همینجا بسنده می کنیم.

واما مجریان وصحنه گردانان این تعزیه وشعبده بازی استان گردی کودتاچی ها, ازارومیه چند میلیونی توانستند فقط جمعیتی که مطابق معمول جماعت کوپنی ادارات وسربازان تغیرلباس داده وعده ای دانش آموزرابه کمک تشویق ودادن وعده نمره خوب دردرس ورزش وتربیت بدنی وپخش ساندیس وشیرکاکوئئ  دریک میدان ورزشی محلی جمع آوری نمایند,این لپُ مطلب . وامایکی پیدا نشد ازمیان این جمعیت از آقایان سوال کند ,پس کوآن میلیونها رای که ادعا می کردین آذربایجانی ها به این کودتاچی داده اند,آیادُم خروس بزرگترازاین که شما درآذربایجان کمترین رای راآورده اید!
به نوشته اورمونیوز: بعد از ظهر دیروز چهارشنبه چهاردهم اسفند محمود احمدی نژاد رئیس جمهور ایران برای دیداری یک روزه به اورمیه سفر کرد. احمدی نژاد حوالی ساعت ۲ بعد از ظهر با کاروانی از اسکورت از فرودگاه اورمیه حرکت کرده و با طی مسیری نسبتاً طولانی برای سخنرانی در استادیوم تختی شهر اورمیه حضور یافت.
سفر محمود احمدی نژاد به شهر اورمیه دارای حاشیه های بسیاری بود اما مسئله بسیار مهمی که مردم را متعجب و شوکه نمود، پرتاب کفش و اشیای مختلف به سوی احمدی نژاد و برخورد با اتومبیل همراهان احمدی نژاد و عکس العملل غیر قابل تحمل آنها بود. هنگام عبور کاروان محمود احمدی نژاد به سمت استادیوم تختی٬ پیرمردی که برای دادن نامه ای به احمدی نژاد وارد خیابان مطهری شده بود با اتومبیل همراهان رئیس جمهور تصادف نمود ولی همراهان و محافظان وی بدون توجه  به راه خود ادامه دادند که مردم از پیاده رو به خیابان سرازیر شده و جلوی اتومبیل ها را گرفتند.
وقتی که آمبولانس کاروان از کمک به پیرمرد زخمی خودداری نمود بین مردم و نیروهای لباس شخصی همراه کاروان برخورد مختصری صورت گرفت. در نهایت با هو کردن مردم آمبولانس مجبور به انتقال پیرمرد زخمی به بیمارستان گردید. در حرکت اعتراضی تعجب آوری که همه مردم را شوکه کرد وقتی اتومبیل رئیس جمهور در میدان ولایت فقیه به سوی خیابان امام حرکت می کرد و احمدی نژاد از اتومبیل روباز به سوی مردم  دست تکان می داد از مقابل  موسسه مالی مهر ( واقع در میدان ولایت فقیه – مرکز) لنگه کفشی به سوی احمدی نژاد پرتاب شد. مأموران به سوی مردم هجوم بردند ولی علیرغم جستجوی فراوان موفق به دستگیری کسی نشدند و بعد از اندکی فرد دیگری نیز در اول خیابان امام کلاه سیاه رنگی به سوی احمدی نژاد پرتاب کرد. همه مردم شاهد این حرکات اعتراضی بودند و این موجب شد که اتومبیل احمدی نژاد به سرعت از محل فاصله بگیرد.
نقطه قابل توجه این سفر نامه های مردمی بود که تعداد بی شمار آنها حاکی از وضعیت سخت مردم  می باشد. مسئولان استانداری آذربایجان غربی با ایجاد پایگاه های مختلف در مسیر حرکت احمدی نژاد اقدام به جمع آوری نامه ها می کردند که در مقابل هر یک از این پایگاه های جمع آوری نامه، صدها نفر تجمع کرده بودند. در یکی از پایگاه ها واقع در خیابان کاشانی نامه مشکلات مردم  به حدی بود که توسط وانت تویوتا حمل گردید. گزارش تفصیلی حاشیه های سفر رئیس جمهور ایران به شهر اورمیه متعاقباً ارسال خواهد گردید.

۱۳۸۹ فروردین ۱۲, پنجشنبه

همایش بزرگ سبزها درآغوش طبیعت



فردا سراسرایران راسبزخواهیم کرد,فرداسیزده بدرسبزمان راباهمه تقسیم خواهیم ,جزءکودتاچی های سبزکُش,آری ما سبزاندیشان فرداسیزده بدرمان راکه به وسعت سبزی بیکران طبیعت سبزوزیباست,بافرد فرد ملت نجیب وفهیم ایران همه باهم یک صدا ومتحد درسینه فراخ طبیعت سبز,دشت ها,باغها,صحراهاوپارکهاوچمنزارها بدرخواهیم کرد. نحسی نکبت بارسال کودتا وکودتاچیان را همراه با سبزه ها یمان به آب وبادوباران خواهیم سُپردتاهرآنچه که بوی نحسی می دهدراباخود بشُویند وببرند.
ماسبزهافردا دراین چشن بزرگ سراسری طبیعت شرکت وضمن جنش وپایکوبی,یک بار دیگرزنده وشاداب بودنمانرا به نمایش خواهیم گذاشت.به کودتاچیان نشان خواهیم داد که سبزی ما نشئت گرفته از سبزی لایتناهی طبیعت سبزاست,ما فردا یک باردیگر بارهبران جنبش سبزتجدید پیمان خواهیم کرد که ما باشمایم تا به آخر,وای کودتاچیان شما هم بدانید که ماتمام شدنی نیستیم وتا به ثمرنشستن خون شهیدان عزیزمان ازپای نخواهیم نشست ! مارا جزء رویش وبالندگی وماندگاری دورنمای نیست ,عرض خود می دارید وزحمت ما افزون .
دوستان مطئمن باشید سرکوبگران فردا جزء تماشای حسرت انگیزکه ما چه بیشمارانیم, درمقابل وسعت وبیکرانی ما وسیل عظیم حضورمردم علاقه مند به برگزاری سُنتی مراسم باستانی سیزده بدرکاری نتوانند کرد. سبزاندیشان عزیزچنین روزی راباید مغتنم شُمرد,با هروسیله ممکن باید پیام جنبش سبز را به میان انبوه جمعیت بُرد.با خلاقیت های فردی وگروهی, درمحیط های که هستیم حدالمکان ازنمادهای سبز مثل روبانهای سبز کوچک ,بادکنکهای سبز, انگشتان سبزبه علامت پیروزی ,اس ,ام ,اس ,با اشاره واغما که ماهستیم ,خواندن سرودهای سبزمان ,گوش دان به سرودهای ازجنبش سبزدرکناردیگرموسیقی های ملی ایرانی, گذاشتن قول قرارهای برای حفظ ادامه پیوندهای سبزمان وده ها نکته وخلاقیت های دیگر......
دوستان فراموش نکنید که هرلحظه ازفردارابایدبرای نهادینه شدن بیش ازپیش جنبش وبذرافشانی اندیشه صلح ودوستی دربین مردم صرف کرد.این کارشدنی است,وهرکسی می تواند باابتکار وخلاقیت خودش درگسترش این امرسهیم باشد.ما فردا می توانیم درموقعیت های مناسب با دیگرهموطنانمان درمورد مسایل متعدد روزانه وامرومعاش وگذران زندگیشان و...صحبت کرده وبه آنان توضیح دهیم که کی هستیم وچه اهدافی را دنبال می کیم . ماسبزهستیم ,اماسبزصلح جو,ماسبزهستیم اما سبزمودت ودوستی, ماسبزهستیم اما سبزعدالت وبرابری,ما سبز هستیم ,اماسبزرحمانی. آری بیائید فردا یک باردیگراندیشه سبزمان را با همه قسمت کنیم وزنده وپویا بودنمان را به کودتاچیان نشان دهیم ,بیائید به همه یارانمان درسراسرجهان دراین روزپیام دهیم که یاران, ما همه با هممیم, سال صبر واستقامت سال ظفروپیروزی ماست .