۱۳۸۸ آبان ۱۲, سه‌شنبه

حماسه 13آبان نه به مستبدان



نظرسنجیها خبرازاعتراضاعات میلیونی مردم در روز13 آبان برعلیه ظلم وجوردولت کودتا می دهد, شب آبستن است تا چه زاید سحر!

توجه به بیانیه میرحسین موسوی، محمد خاتمی و مهدی كروبی و همچنین سخنان مراجع تقلید مانند آیت الله یوسف صانعی درباره اهمیت حضور در راهپیمایی ۱۳ آبان،‌ تحلیلگران پیش‌بینی می كنند که راهپیمایی این روز به یکی ازباشکوهترین و گسترده ترین راهپیمایی های اعتراضی و ضد دولتی تبدیل شود.

روز چهارشنبه ۱۳ آبان به موضوع روز تحولات سیاسی در ایران تبدیل شده است و در محافل مختلف پیش‌بینی می‌شود که شمار زیای از مردم معترض در خیابان‌ها تجمع کرده و دست به راهپیمایی وتحصن بزنند.

راهپیمایی ۱۳ آبان هر سال در سالروز تصرف سفارت آمریکا در تهران در سال ۱۳۵۸ توسط گروهی از نیروهای انقلابی موسوم به دانشجویان خط امام، برگزار می‌شود.

پلیس تهدید کرد

احمدرضا رادان، جانشین فرمانده نیروی انتظامی در آستانه روز ۱۳ آبان هشدار داده که پلیس با هر تجمع غیرقانونی در این روز برخورد می‌کند.

جانشین فرمانده نیروی انتظامی همچنین تهدید کرد: كسانی كه قصد تجمع غیرقانونی دارند و افرادی هم كه مردم و جوانان را با فریب دعوت و تشویق به تجمع غیرقانونی كنند، باید پاسخگوی اعمالشان باشند.

این در حالی است که دستگاه‌های مسئول تاکنون در پاسخ به درخواست گروه‌های سیاسی اصلاح‌طلب برای تجمع مسالمت آمیز، هیچ مجوزی صادر نکرده‌اند.

سپاه پاسداران در آماده باش

سپاه پاسداران امروز دوشنبه در اطلاعیه‌ای برای دعوت برای شرکت در راهپیمایی ۱۳ آبان، از مردم خواسته است که به هیچ جریانی اجازه طرح «شعارها و مسایل انحرافی و دروغین» را ندهند.

پیش‌تر، سپاه پاسداران درباره تجمع احتمالی معترضان در روز ۱۳ آبان هشدار داده بود.

محمد صالح جوكار، فرمانده بسیج دانش‌‌آموزی و فرهنگیان كشور هم هفته پیش اعلام کرده بود که سه میلیون نیروی بسیجی برای شرکت در مراسم ۱۳ آبان سازماندهی می‌شوند.

بیم محافظه‌کاران از انحراف

از سوی دیگر، برخی چهره‌های محافظه‌کار هم در اظهارنظرهای متفاوت که نشان از بیم آنها از گسترش دامنه اعتراض‌ها دارد، خواسته‌اند که مردم شعارهایی جز شعارهای مرتبط با استکبار ستیزی و نفی سلطه آمریکا سر ندهند.

اسدالله بادامچیان، از چهره‌های سرشناس محافظه‌کار خطاب به موسوی، كروبی و خاتمی گفته از هوادارانشان بخواهند که در روز ۱۳ آبان تنها علیه «استكبارجهانی» شعاردهند.

همراهی اصلاح‌طلبان با مردم

میرحسین موسوی در تازه‌ترین بیانیه خود خطاب به مردم، از ۱۳ آبان به عنوان «میعادی» نام برده که نشان می‌دهد رهبری در دست مردم است. این بیانیه به عنوان دعوت تلویحی مردم به تظاهرات در این روز قلمداد شده است.

همچنین مهدی کروبی اعلام کرده که در روز ۱۳ آبان از دانشگاه امیرکبیر تهران به سوی سفارت سابق آمریکا در خیایان طالقانی، «برای پرهیز از تشنج و جلوگیری از سوء استفاده نهادهای حکومتی» راهپیمایی سکوت می‌کند.

با توجه به بیانیه میرحسین موسوی، محمد خاتمی و مهدی كروبی و همچنین سخنان مراجع تقلید مانند آیت الله یوسف صانعی درباره اهمیت حضور در راهپیمایی ۱۳ آبان،‌ تحلیلگران پیش‌بینی می كنند که راهپیمایی این روز به یکی از گسترده ترین تجمع‌های اعتراضی و ضد دولتی تبدیل شود.

نقش جنبش دانشجویی

در هفته‌های گذشته با آغاز سال تحصیلی، دانشگاه‌ها و حتی مدرسه‌ها در شهرهای مختلف كشور صحنه فعالیت‌های اعتراضی و تجمع‌های ضد دولتی بوده است.

این تحركات با افزایش حضور نیروهای امنیتی در سطح دانشگاه ها و برخورد با دانشجویان در قالب كمیته های انظباطی رو به رو شده است.

این موضوع سبب شده که دولت و نیروی انتظامی كه از تحركات احتمالی روز ۱۳ آبان نگران هستند، به دانشجویان، رسانه‌ها و فعالان سیاسی درباره راهپیمایی ضد دولتی در این روز هشدار دهند.

به گفته تحلیلگران، راهپیمایی بزرگ آخرین جمعه ماه رمضان، موسوم به روز قدس، در حالی برگزار شد كه هنوز دانشگاه‌های كشور در تعطیلات تابستانی به سر می‌بردند، اما در روز ۱۳ آبان همه مراكز دانشگاهی به كانون اعتراض و راهپیمایی تبدیل خواهد شد.

از سوی دیگر، دعوت میرحسین موسوی از مردم برای حضور در راهپیمایی با واكنش سخت حامیان دولت رو به رو شده و روزنامه كیهان بار دیگر به شدت به وی تاخته است.

در حالی كه اصلاح طلبان و رهبران معترض به نتیجه انتخابات، درهای حاكمیت به روی خود بسته می‌بینند، اما محبوبیت گسترده آنها در میان مردم به موجی در خیابان‌ها در برابر نیروهای سركوبگر تبدیل شده است.

تحلیلگران می‌گویند، این نمایش قدرت در خیابان‌ها كه مسالمت‌آمیز است، به افزایش شكاف درونی حكومت و تقویت رهبران تحول‌خواه در بدنه حاكمیت خواهد افزود؛چیزی كه می‌تواند معادلات شكننده حاكم در كشور را به نفع نیروهای تحول‌خواه تغییر دهد.

این تحلیل نیز وجود دارد که با توجه به این که راهپیمایی‌های ۱۳ آبان در سال‌های گذشته بیشتر با حضور دانش آموزان مدارس و نیروهای بسیج تشکیل می‌شد، هر گونه حضور مردمی چه با دعوت معترضان و چه با دعوت هواداران دولت، نشان دهنده اهمیت وجود جنبش اعتراضی در درون کشور است.

 :مسیرهای راهپیمایی فردا
مسیر اول:میدان هفتم تیربه سمت خیابان طالقانی و سفارت سابق آمریکا
مسیر دوم: خیابان فلسطین به سمت سفارت سابق آمریکا
مسیرسوم تقاطع خیابان شریعتی و طالقانی به سمت سفارت سابق آمریکا

آقای مخملباف به کجا با این عجله !



حلیم و هول حلیم: سیاست‌ورزی نابخردانه

خردادماه هزار و سیصد و شصت و هشت، در گیر و دار امتحانات سال دوم دبیرستان، در روزهایی که جام جهانی در ایتالیا برگزار می‌شد، زلزله‌ای رودبارومنجیل را تکان داد. فاجعه آن‌قدرعظیم بود که این عبارت «عمق فاجعه» را از همان زمان به یاد دارم. روح هر ایرانی به درد و زندگی‌ها تکان خورده بود. یک فوتبالیست آلمانی به نام یورگن کلینزمن پیدا شد و در این میان از فیفا خواست تا بخشی از جریمه‌ای را که بابت دریافت کارت زرد توسط بازیکنان از آن‌ها دریافت می‌شود (مطمئن نیستم، ولی فکر می‌کنم محل تأمین پول همین بود که نوشتم) را به زلزله‌زدگان ایران اختصاص دهد.

هشت سال بعد، در آغاز بازی ایران و آلمان در جام جهانی هزار و نهصد و نود و هشت فرانسه، احمدرضا عابدزاده کاپیتان تیم ملی ما، بسیارمحترمانه یک هدیه نفیس به کلینزمن هدیه کرد تا آن گفته انسان‌دوستانه وی را پاس بدارد. وقتی درنیمه دوم یورگن کلینزمن بعد از گل زدن به ایران، تور دروازه تیم ملی ایران را با آن حالت تحقیرآمیز تکان داد - صحنه‌ای که من درهیچ مسابقه فوتبالی مشاهده نکرده‌ام - خیلی‌ها بابت آن هدیه و احترامی که برای وی قائل شده بودیم، تأسف خوردند. برای خیلی‌ها تحقیر لرزاندن تور دروازه ایران، سنگین‌تر از فاجعه لرزش زمین در رودبار و منجیل بود. احساس کردیم هول شده بودیم و کلینزمن بیش از آن‌که لیاقت داشت تحویل گرفته‌ایم. احساس بدی است.

امروز در خبرها خواندم که عده‌ای آن سوی مرزها تصمیم گرفته‌اند درسالروز سیزده آبان لوحی آماده کنند و به نشانه دوستی مردم ایران و مردم آمریکا، و به نشانه عذرخواهی بابت اشغال سفارت آمریکا در تهران در سیزده آبان هزار و سیصد و پنجاه و هفت، به سفرای آمریکا در چند کشور هدیه کنند. این اقدام چندین پیام دارد که در هیچ‌کدام از آن‌ها نمی‌توان اصول سیاست‌ورزی بخردانه را دید.

1.    اول آن‌که جنبش سبز نماینده‌ای در خارج از ایران ندارد. این گروه هم نه نمایندگی رسمی از کاندیداهای معترض دارند و نه سبزها به کسی در خارج از ایران نمایندگی داده‌اند که از جانب آن‌ها حرفی بزنند. می‌توانند از جانب خودشان به هر کسی که دل‌شان خواست لوح بدهند، ولی حق ندارند خود را نماینده جنبش سبز بدانند. این دروغ بزرگی است که کسانی خودشان را هزاران کیلومترآن‌ طرف‌ترودرحالی که عمده سبزها اصلا نمی‌دانند این‌ها کیستند، خود را نماینده سبزها معرفی کنند.

2.    سرنوشت این کشور همواره در داخل مرزهای آن رقم خورده است. تأثیرگذاری خارجی‌ها بر سیاست داخلی ایران در قرن بیستم، به مدد اوضاع داخلی صورت گرفته است. بر همین اساس، نه دشمنی آمریکایی‌ها منشأ همه مشکلات ماست، و نه دوستی آن‌ها همه مشکلات ما را حل می‌کند. کشورهای زیادی با آمریکا روابط دوستانه‌ای دارند و البته مشکلات‌شان هم حل نشده است. حل شدن یا نشدن مشکلات ما ده‌ها برابر آن‌چه که به رابطه ما و آمریکا بستگی دارد، به عملکردهای خودمان مربوط می‌شود. بنابراین اصلا دلیلی ندارد که ماجرای سبزها را به رابطه با آمریکا گره بزنند و از دل این ماجرا دوستی با مردم آمریکا را استنتاج کنند.

3.    اصولا عذرخواهی کردن بابت اقداماتی که یک کشور در مقطع خاصی از روابطش انجام می‌دهد، مسأله مهمی است و در عرف دیپلماتیک، به این راحتی‌ها و بدون کسب امتیاز از کسی عذرخواهی نمی‌کنند. ترک‌ها صدها هزار ارمنی را صد سال پیش کشته‌اند و هنوز بابت این کار عذرخواهی نمی‌کنند؛ ژاپنی‌ها فجایعی در جریان جنگ جهانی دوم در کره، چین و بقیه مستعمرات خود آفریدند – و البته بخت یارشان بود که به‌واسطه انفجار بمب اتمی، همه آن اقدامات را پوشاندند و مظلوم‌نمایی کردند – ولی از کسی هم عذرخواهی نکرده‌اند؛ آمریکایی‌ها بابت جنایات‌شان در ویتنام، ژاپن و سایر نقاط دنیا هنوز از کسی عذرخواهی نکرده‌اند؛ روس‌ها هم بابت فجایعی که در اروپای شرقی و افغانستان مرتکب شدند از کسی عذرخواهی نکرده‌اند؛ همین عراق از هم پاشیده هنوز بابت تجاوزی که سازمان ملل هم متجاوز بودن عراق را تأیید کرده است از ما عذرخواهی نمی‌کند. حال چه شده که یکباره باید بابت تسخیر سفارت آمریکا از ایشان عذرخواهی کنیم؟ آن هم در گرماگرم جریانی که اصلا ربطی به آمریکا ندارد.

4.    این گروه آن‌قدر ساده‌دل شده‌اند که تصور می‌کنند با رد و بدل کردن یک لوح رابطه ایران و آمریکا اصلاح می‌شود؟ اگر از همین فردا مذاکرات مستقیم میان ایران و آمریکا آغاز شود، حل مناقشات طرفین سال‌ها به‌طول خواهد انجامید. دیوار بی‌اعتمادی میان ایران و آمریکا بلندتر از آن است که با مبادله یک لوح در جریان موضوعی بی‌ربط به آمریکا، حل و فصل شود.

این گونه رفتارها دقیقا از جنس همان کاری است که درخصوص یورگن کلینزمن انجام شد. سیاست خارجی موضوعی تخصصی است و من در این‌جا در موضع سخن گفتن درباره آن نیستم، لیکن اگر موضوع عذرخواهی در میان باشد، آمریکایی‌ها هم عذرخواهی‌های زیادی به ما بدهکار هستند. کودتای 28 مرداد، حمایت از عراق در جنگ، حمله به هواپیمای ایرانی، بارها انگشت‌نگاری توهین‌آمیز ایرانیان، و ... .

سؤال دیگر این است که چنین حرکاتی چه کمکی به سبزها می‌کند؟ همواره با دیدن تلویزیون‌های اپوزیسیون خارج از کشور، این عقیده که جماعت اپوزیسیون خارج از کشور هیچ درک درستی از اوضاع ایران ندارد بیشتردرمن تقویت شده است. حرکت گروه اخیر درارائه این لوح به آمریکایی‌ها را می‌توان یکی از نقاط اوج نادانی سیاسی آن‌ها تلقی کرد.

نمی‌خواهم خیلی بدبین باشم، ولی این حرکت را در سه جهت بیشتر نمی‌توان تفسیر کرد:

1.    عملکردی هیجانی که بیشتر از جنس حلیم و هول حلیم است.

2.    فرصت‌طلبی و جستن راهی توسط کسانی برای سوار شدن بر موج و چهره شدن. شاید افتخار حضور در محضر نمایندگان دولت آمریکا برای دریافت این لوح، متاعی است که این جماعت به دنبال آن می‌گردند.

3.    خیانتی است در حق سبزها که آتش نقد منتقدان علیه سبزها را شعله‌ور کنند. بهانه‌ای است که سبزها را حالا رسما به همراهی با آمریکا متهم کنند.

هرچه باشد، این کشور از بابت چنین اقدامی سودی نخواهد برد. تأمین هیچ بخشی از منافع ملی ازدل این هیجان‌زدگی میسر نخواهد شد. این هم سویه دیگری از افراط است که بهره‌ای از خرد سیاسی ندارد. سبزهای خردورز، از این نابخردی‌ها بی‌گمان مبری هستند.

محمد فاضلی

۱۳۸۸ آبان ۱۱, دوشنبه

براندازانی که حقوق میلیونی می گیرند



صادق میلیونی معروف

جنبش سبز نمی تواند و نباید در برابر ستم طبقاتی و شکاف هایی که هر روز فربه تر می شوند بی تفاوت باشد. این جنبش جوهر خود را از بخش میانی جامعه می گیرد که از یک سو مدام توسط نهادهای قدرت تحقیر می شود و از سوی دیگر این خطر را حس می کند که با سیاست های تعدیل اقتصادی و واقعی کردن قیمتها در سراشیبی سقوط به زیر خط فقر قرار می گیرد٬ سیاستهایی که نه تنها کمکی به حل مشکلات ساختاری اقتصاد نمی کند٬ بلکه آنرا هر روز فربه تر می کند. آنها با شرایط موجود جامعه هم سبک زندگی دلخواهشان را از دست می دهند و هم با غول دهان باز کرده فقر رودررو می شوند. این جنبش اگر نتواند طبقات دیگر را مجاب کند که دغدغه هایشان را می فهمد و برای مشکلات قومیت ها٬ بحرانهای اقتصادی و دیگر معضلات راه حل مشخصی دارد٬ نخواهد توانست آن تاثیری که می خواهد در صورت بندی قدرت بگذارد و لااقل بخشی از خواسته هایش را در عمل محقق کند.

جامعه گرفتار سکوت مغزی شده است و تنها زبان عمل بدون تدبیر را می فهمد٬ هیچکس دنبال راه حل نیست. در یک سو مدام از تهدید و ارعاب برای گرهگشایی از یک معضل بزرگ و عمیق استفاده می شود و از سوی دیگر توده های متعرض و نخبگان ناراضی با عملیات فرسایشی٬ آنهم در شرایط خطیر اقتصادی و بحرانهای فرا مرزی توان اداره جامعه را از صاحبان قدرت سلب می کنند. این دیالکتیک در نهایت بحرانهای فلج کننده ای را بر خواهد انگیخت٬ بحرانهایی که هیچکس توان رام کردنشان را نخواهد داشت.

دیالکتیک زور و طغیان تا مدتها بدون آنکه بتواند به سنتزی دست یابد ادامه خواهد یافت و نیروهای ناشناخته در نهایت تکلیف آینده را مشخص خواهند کرد. تعدیل اقتصادی بیکاری گسترده ای را در جامعه برخواهد انگیخت٬ آنهم در شرایطی که مدیران غیر بصیر و با قلبهای تیره که با بی رحمی اداره امور را برعهده گرفته اند٬ با اخراج گسترده نیروهایی که سالها در نهادهای فرهنگی جوانی شان را به میان سالی و از میان سالی به پیری گذر داده اند و کلی تجربه و مهارت کسب کرده اند با گرفتن سنوات خدمت که به علت تعدادشان٬ مبلغ کلانی می شود و سر به میلیاردها تومان می زند اخراج می شوند تا جای آنها را شبه شرکت هایی بگیرند که به صورت پیچیده منافع مادی همین مدیران را تضمین می کنند.

این یغماگری با اسم مستعار خصوصی سازی و افزایش بهره وری انجام می شود. اگر نهادهای امنیتی و مقامات سیاسی دنبال براندازان واقعی می گردند٬ آن را نباید میان روزنامه نگاران و فعالان سیاسی بجویند٬ بلکه باید این براندازان را در اتاقهای شیکی بیابند که به اسم مدیریت به سپاه بزرگ ناراضیان نیروی مازاد می فرستند و با این کار هم به اهداف مادی شان می رسند و هم پیروزی در چالش های سیاسی شان را بدون دغدغه تضمین می کنند. همان چالش هایی که در متروی تهران بتدریج تبدیل به یک فاجعه می شود.

محمدآقازاده

۱۳۸۸ آبان ۱۰, یکشنبه

آغاز بازی اتمی آمریکا با ایران !




امروزدرخبرها داشتیم که ,صادق لاریجانی رئیس قوه قضائیه باقرارداد ژنودرمورد اورانیم غنی شده که قرارشده ایران آنرازطریق روسیه دریافت کند, مخالفت کرده واین نوع قراردادهارا پایمال کردن منافع کشورقلمداد کرده است . این راگفتم تابه این نتیجه برسیم که بعضی مواقع مخالفان سیاسی ,عقیدتی هم درمقابل استعدلال وقدرت تحلیل حریف یاحریفشان درآنپاس سیاسی قرارمی گیرند,مثل همین شیخ صادق لاریجانی البته گمانها براین است که ایشان به تنهایی نه, بلکه به نیابت ازطرف بیت رهبری ماموریت داشته ازاین طرح که برسرآن هنوزدراندرونی آقا بحث وجدل فراوانی ادامه دارد انتقاد وبا آن مخالفت کند. گویا تحلیل سیاسی آقای موسوی دربیانیه اخیرش (شماره 14) که ازقدرت تحلیلی فوق العاده تیزبینانیه ای برخوداراست ,بد جوری به لانه مورچگان آب رها کرده که ناچارشده اند آنرا به بیرون هم درزبدهند. این حاشیه را نوشتم تا شما را بیشتردرجریان این خبر وآن بخش ازبیانیه تحلیلی میرحسین موسوی قرارداده باشم ,امید که مورد توجه واقع شود.

میرحسین موسوی:
 راه سبز ما یک مسیر عقلانی است و این یک بشارت است، زیرا نشان می‌دهد که ما تا انتها بر سر خواسته‌های خود مستحکم خواهیم ایستاد. اگر دچار تندروی و رفتارهای افراطی بودیم شک نکنید که با دستانی خالی از نیمۀ راه باز می‌گشتیم، زیرا افراط راه را برای تفریط باز می‌کند. اگر برای قبول این حقیقت به مثال نیاز دارید به سیاست خارجی دولتمردان بنگرید. همان وقتی که آنان مناسبات بین‌المللی کشور را به اغراض تبلیغاتی آلوده کردند و از خردورزی و متانت کناره گرفتند می‌شد حدس زد که به زودی مصالح بلندمدت مردم را به هیچ معامله خواهندکرد. شانزده سال پیش از این تهیه سوخت برای تاسیسات هسته‌ای تهران امری بود که نه مسئولان و نه رسانه‌ها انجام آن را یک خبر مهم تلقی نمی‌کردند. امروز قسمت اعظم محصول فعالیت‌های هسته‌ای کشور ،که این همه جاروجنجال به خود دیده و چندین تحریم برای ملت به همراه آورده است، گویا باید برای تامین همین نیاز ساده تحویل کشورهای دیگر شود، شاید بعدها لطف کنند و اندکی سوخت در اختیار ما بگذارند. آیا این یک پیروزی است؟ یا یک تقلب آشکار، که چنین تسلیمی فتح‌المبین نامیده شود؟

دولتمردان نه مشکلات جهان را حل کردند و نه بر حقوق تردیدناپذیر ملت خود تاکید نمودند، که با گشاده‌دستی از این حقوق عقب نشستند. آنها نشان دادند که حتی در تسلیم شدن و کرنش کردن افراط‌گرند. حتی اگر با تلاش دلسوزان از واگذاری دستاوردهای کشور در زمینه انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای جلوگیری شود از عواقب افراط و تفریط‌های دولتمردان ایمن نشده‌ایم، زیرا رفتارهای آنان زمینه را برای اجماع بین المللی جهت اعمال تحریم‌ها و فشارهای بیشتر به ملت ما فراهم کرده است.

چیزی که ما می‌توانیم از این ماجرا بیاموزیم آن است که خود دچار افراط نشویم. دیر یا زود – بلکه به امید خدا بسیار زود – مخالفان مردم صحنه را ترک می‌کنند. آیا آن روز باید کشوری تخریب شده برای ملت باقی بماند؟ آن چیزی که امروز باید نگران آن باشیم مصالح کشور است، زیرا کشور جز صاحبان اصلی‌اش کسی را ندارد که در این باره ابراز نگرانی کند. ساختن فردا را باید از امروز آغاز کنیم. باید برای فردا چنان مهیا باشیم که اگر همین فردا از راه رسید یکه نخوریم. باید هریک از ما مردم نه فقط نقش پیشوایی که مسئولیت آن را نیز بر عهده خود احساس کنیم.

به گزارش خبرگزاریهای داخلی، صادق لاریجانی که امروز یکشنبه در جلسه مسئولان عالی قضایی سخن می‌گفت، افزود که در خصوص فعالیت هسته‌ای، «به راحتی نباید منافع خود را نادیده بگیریم

براساس پیش‌نویس این توافقنامه، قرار است ایران ۷۵ درصد از اورانیوم خود که با خلوص ۳.۵ درصد غنی کرده را در اختیار روسیه قرار دهد و به ازای آن، اورانیوم غنی‌شده با خلوص ۱۹.۷۵ درصد دریافت کند.

درادامه می خوانیم:

در این پیش‌نویس، فرانسه نیز به عنوان کشور واسط عمل کرده و با دریافت اورانیوم غنی‌شده از روسیه، آن را به شکل لوله‌های سوخت که تنها قابلیت استفاده در مرکز تحقیقات هسته‌ای تهران را دارد، به ایران تحویل خواهد داد.

صادق لاریجانی:

رئیس قوه قضائیه همچنین به موضوع آغاز مذاکره با آمریکا اشاره کرده و گفته است: «ما اگر بدون دقت و ظرافت به طرف مذاکره با آمریکا پیش برویم و مبنای کار را سخنان ظاهری قرار دهیم، نمی‌توانیم به موفقیت دست یابیم

صادق لاریجانی افزوده که رابطه ایران با آمریکا «منع ذاتی» ندارد و نظر آیت‌الله علی خامنه‌ای در این‌باره «فصل‌الخطاب» است.(این یعنی آغازگرگم به هوابازی با شیطان برزگ برای رفتن بسوی مماشات با آمریکا در غیاب نماینده گان واقعی مردم,اگرزمانی نوک عبای خاتمی به کت همسایگان آمریکا می خورد,این عمل ایشان جزء گناهان کبیره بود ومعصیت محسوب می شد,اما امروزآقایان چنین کرنش می کنند وهیچ قباحتی هم برایشان متصورنیست).


علاءالدین بروجردی: رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی، این پیش‌نویس را باعث افزایش «بی‌اعتمادی» ایران به غرب عنوان کرده است.

آقای بروجردی گفته که «ما در یک بی‌اعتمادی گسترده نسبت به غربی‌ها به سر می‌بریم و این عدم اعتماد را تمام کشورهای ۱+۵ ثابت کرده‌اند


کاظم جلالی سخنگوی کمیسیون امنیت ملی نیز امروز یکشنبه در واکنش به این پیش‌نویس گفته که گزینه اول ایران، «خرید سوخت» برای مرکز تحقیات اتمی تهران است و «راه دوم اين است که خودمان درصد غنی‌سازی را از زير پنج درصد به بالای پنج درصد افزايش دهيم

آقای جلالی در عین حال، پیش‌نویس توافقنامه وین را «قابل تامل» ارزیابی کرده و افزوده که «بايد اولاً ضمانت‌های اجرايی کامل وجود داشته باشد و ثانياً اين مبادله همزمان انجام گيرد,تازه من مطمعین نیستم بازهم منافع مان تامین شود






۱۳۸۸ آبان ۹, شنبه

میرحسین: کودتاگران صحنه را ترک خواهند کرد !




سبزاندیشان را کاری با خاموشی نیست......

"آنک سیزدهم آبان، این سبزترین روز سال دوباره از راه می‌رسد. آیا امروز قابل‌تصور است که حرکت مردم بر اثر بازداشته شدن همراهی از همراهی خاموش شود؟ اگر اینگونه باشد دستاوردهای چهل و پنج سال تاریخ معاصر خود را از دست داده‌ایم، و اگر چنین نباشد این نشانه‌ای از ریشه‌های انقلابی ماست." میرحسین موسوی، در چهاردهمین بیانیه خود صحبت های مهمی را در چند روز مانده به 13 آبان بیان می کند.


13 آبان یک قیام بود …سیزدهم آبان روز رهبران سیزده ساله است ..
آنک سیزدهم آبان، این ســــــــبــــــزتــــــــــــــــریـــــــــن روز سال دوباره از راه می‌رسد.

آیا امروز قابل‌تصور است که حرکت مردم بر اثر بازداشته شدن همراهی  ، از همراهی خاموش شود؟ اگر اینگونه باشد دستاوردهای چهل و پنج سال تاریخ معاصر خود را از دست داده‌ایم .

حرکت ما از واگذار کردن اسلام به جبهه خرافه‌پرستان و سپردن انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان، از ناچیز شمردن میراث و میوه مبارزات یک‌صدساله مردم ایران و جایگزین کردن آن با تصوراتی گنگ، و از جدایی و بیگانگی نسبت به ریشه‌های تاریخی‌اش نفع نمی‌برد،

همین که خواسته‌ای در جامعه متولد می‌شود دیگر هیچ کس قادر نیست از برآورده شدن آن ممانعت کند و دولت‌ها تنها می‌توانند بر مقادیری چون زمان و میزان و شکل تحقق آن تاثیر بگذارند.آیا ما هم می‌توانیم بر این مقادیر اثر داشته باشیم؟ آری. المعروف بقدر المعرفه؛ کما این که در این چند ماه مردم ما بیش از آن که از رنج‌های خود گنج به دست آورده باشند از برکات خردمندی خود بهره‌مند شده‌اند.

راه سبز ما یک مسیر عقلانی است و این یک بشارت است، زیرا نشان می‌دهد که ما تا انتها بر سر خواسته‌های خود مستحکم خواهیم ایستاد. اگر دچار تندروی و رفتارهای افراطی بودیم شک نکنید که با دستانی خالی از نیمۀ راه باز می‌گشتیم، زیرا افراط راه را برای تفریط باز می‌کند.

دولتمردان نه مشکلات جهان را حل کردند و نه بر حقوق تردیدناپذیر ملت خود تاکید نمودند، که با گشاده‌دستی از این حقوق عقب نشستند. آنها نشان دادند که حتی در تسلیم شدن و کرنش کردن افراط‌گرند.

دیر یا زود – بلکه به امید خدا بسیار زود مخالفان مردم صحنه را ترک می‌کنند. آیا آن روز باید کشوری تخریب شده برای ملت باقی بماند؟ آن چیزی که امروز باید نگران آن باشیم مصالح کشور است، زیرا کشور جز صاحبان اصلی‌اش کسی را ندارد که در این باره ابراز نگرانی کند.

تاکید بر اجرای بدون تنازل قانون اساسی یک راهبرد کلیدی برای ساختن فرداست. با چنین راهبردی ما در تاریکی قدم نمی‌گذاریم و میراث‌های به جا مانده از مبارزات نسل‌های پیشین را به هیچ تقلیل نمی‌دهیم.

سیزدهم آبان میعادی است تا از نو به یاد آوریم که در میان ما مردم رهبرانند. این روز عزیز را به ملت ایران تبریک می‌گویم و برای گروهی از آفرینندگان این مناسبت که اینک در بندند و دیگر اسیران نهضت سبز از خداوند آزادی، شکیبایی و پاداشی متناسب با نیت‌های بلندشان آرزو می‌کنم.


خلاصه شده بیانیه شماره 14 آقای موسوی


۱۳۸۸ آبان ۸, جمعه

میرحسین با هرکسی وحدت نمی کند ...



مطلبم درجنبش راه سبز(جرس)


اخیراازاینسوواونسوصداهای برای رسیدن به وحدت ملی به گوش می رسد, که فاقد هرگونه مفهوم روشنی از وحدت ملی است. اما مطرح شدن همین امرباعث می شود تا اینکه پرشسهای به ضمیر انسان خطورکند ,ازآنجمله کدام وحدت ملی وبرای چه؟ازسوی چه کسانی ویا جریانهایی ؟ عَلم گردانان این طرح متعلق به کدام جناح ویا جناح های سیاسی هستند؟ سرچشمه شان از کجا آب می خورد؟چه اهدافی را ازطرح  وحدت طلبی دنبال می نمایند؟ وحدت طلبیشان ازقوتشان است یا ازضعفشان وپرسشها واماهای ازاین دست. درخلاصه ترین شکل ممکن برای توضیع این بحث می توان , دو مفهوم با دوبرداشت مشخص از وحدت ملی رادرنظرگرفت، یک نوع برداشت ومفهوم این است که ,درشرایط کنونی جامعه ایران جامعه‌اى متشکل ازمردمى یکپارچه برای رسیدن به مجموعه ای ازخواسته هاواهداف مشترک ازجمله آزادی خواهی ,برابری طلبی ,عدالت جویی ,تغیرشیوه حکومتی,واحترام به حقوق متقابل است.
لذا مردم باتوجه به آنچه که اشاره شدوبااغماض ازبعضی گرایش‌هاى سیاسى و عقاید مختلف شان برای رسیدن به اهداف مشترکشان, درظاهرنسبت به هم  تعارض ویا تقابلى ندارند. اما اگرچنین پنداریم که اتحادها درتمامی فصول سیاسی می توانند,بدون داشتن نقاط اشتراک و بدون پیش شرطها و قراردادها, درمسیرتامین منافع ملی به سرانجام برسند ,نه تنها منطقی نیست بلکه خوشبینانه هم است .زیراهروحدت واتحادی دارای اهداف ودورنمای است که اگرتامین نشود ,یا حداقل دورنمای ازآن دیده نشود,درعمل نیزوحدتی درکارنخواهد بود ویادرصورت نزدیکی بهم ,آنقدرستُ وضعیف خواهدبود که در میانه راه چون حلقه ضعیف شده زنجیری  با کوچکترین تلنگری ازهم خواهد گُسست . اتحادی می تواند درعرصه عمل به وقوع بپیونددکه عینیت اجتماعی داشته باشد ,مثل ائتلاف احزاب سیاسی دربسیاری از کشوریهای دمکراتیک دنیا برسراهداف ونکات مشترکشان برای پیشبرد اموراجتماعی با حفظ مواضع ونظرات خود.اما نوع دیگروحدت وائتلاف موقعی به وقوع می پیوندد که خطری کل جامعه را تهدید کند, مثال زنده اش تهاجم غیرمستقیم آمریکا وعراق به ایران بعد از انقلاب دراینجا یگانگی مردم ووحدت ملی یک ضرورت حیاتی است . دیدیم که چگونه برای حفظ وبقای کشور,ملت دست به یک اتحادبزرگ ملی باگرایشها وسلایق مختلف سیاسی آن دوران زد ,یعنی یک اتحاد میهنی تمام وکمال که درتاریخ ماندگارشده وقابل ستایش است .

 موضوع وحدت ملی(وحدت داخلی) بین جریانهای سیاسی با بینشهای متفاوت, باوحدت ملی درمقابل تهاجم دشمن خارجی ویا حوادث غیر مترقبه با هم قابل تفکیک ومتمایزند لذاازاین حیث بایدموردتوجه ویژه ای واقع شود. آنچه که بدان اشاره شدبیانگرخواست اکثریت مردم ماست ,یعنی اینکه درهروحدتی که قرار است صورت بگیرد تک تک مردم باید این حس را داشته باشند که ازاین وحدت وسرانجام آن چیزی نصیب آنان خواهد شد یا نه ؟.آیا به حقوق حقه خود خواهند رسیدیانه ؟آیا پاسخی برای خواسته های جنبش سبز خواهند گرفت یا نه؟آیا درکنارآزادی خواهی به عدالت اجتماعی هم خواهند رسید؟آیا ازآزادی های یک عده اقلیت کودتاچی که به ناحق مالک  آن شده ودیگران را از آن محروم کرده اند به آنان هم چیزی خواهد رسید؟آیاازمنابع سرشارملی که متعلق به همه است به آنان هم چیزی خواهد رسید؟آیا ازدرآمدهای نفتی کشورکه بین اقلیتی نظامی وغیر نظامی تقسیم می شود به سبد خانوارآنهاهم چیزی ریخته خواهد شد؟آیا منافع فروستان ایجاب می کندکه با فراستان وحدت کنند؟ از نظرنگارنده جزء درمواقع حیاتی که اجتناب ناپذیراست درمواقع دیگرضرورتی به وحدت نیست , ستمدیدگان یا به قولی آسیب پذیران اجتماعی فقط دریک مقطع مجازند با مخالفان  طبقاتی خودبه وحدت برسند .

1. به شرطی که دراین وحدت واتحاد مجموعه منافع آنان تامین شود2. وحدتشان برای بدست آوردن عدالت اجتماعی و آزادی های دمکراتیک باشد 3.درمقابل تهاجم دشمن خارجی به کشور ومنافع ملی شان. درغیر این صورت نه تنها دراین وحدت ها شرکت نخواهند کرد بلکه  نسبت به بانیان این نوع وحدت ها که بیشترشبیه بده بستان خواهدبود تا وحدت ملی, اعتراض هم خواهند کردودرمدنی ترین شکل به آنان بی مهری نشان داده وصف شان را از صف آنان جدا خواهند ساخت . لذا علاج واقعه قبل از وقوع بایدکرد! پس هر جریان سیاسی و یا هر شخصیت ورهبر سیاسی اگر به دنبال ترقی و تعالى ایران و ایرانی است ، باید در این مسیر قبل ازهرچیزمنافع توده مردم  را سرلوحه رفتارسیاسی خود قرار دهد . لذا به اعتقاد حامیان  جنبش سبز ورهبری آن ,جنبش سبزحاضربه وحدت با هرکسی نیست .تازمانیکه منافع مجموعه مردم تامین نشود وحدتی هم در کار نخواهدبود, چگونه می توان باکسانیکه  که مرتب برطبل خشونت مى‌کوبند و جزبه حذف فیزیکی حریف به چیزدیگری نمی اندیشند به وحدت رسید,چگونه می توان با حامیان قاتلان بچه های مردم ازدرآشتی ملی درآمد ,چگونه می توان به طرف کسیکه فتوای قتل صادرمی کند دست دوستی درازکردوبا اوبه وحدت رسید آیااین بی احترامی به خون شهدای جنبش سبز نخواهدبود؟ درسُته که ما مجموعه اصلاح طلبان وحامیان جنبش سبزدرهرکجاى این دنیای بیکران که باشیم ,طرفدارخشونت زدایی هستیم ,اما تن به هر وحدتی هم نخواهیم سپرد.

چرا که جنبش سبز با آگاهی وبلوغ سیاسی که دراین فرصت نه چندان طولانی بدان دست یافته می رود تا با حمایت میلیونی مردم حاضردرصحنه سیاسی کشور,بادرآیت وپختگی خویش هم درسطح جهانی وهم درسطح داخلی پایه هایش راهرچه بیشترمستحکم ترکرده وخواسته هایش را ازمرحله طرح وگسترش به مرحله عمل واجرادرآورد.این بدان معناست که جنبش سبزتوانایی رسیدن به اهداف خودرا داراست وبرای رسیدن بدان نیازی به وحدت با هرکسی را ندارد .

آنچه حائزاهمیت این که ,طبل پرسروصدایی وحدت طلبی امروزه ازسوی کسانی به صدا درآمده است که , ادعامی کنند در یک انتخابات به اصطلاح رقابتی , که طشت رسوایی آن ماهاست بر لب بام ها طنین اندازاست , بیست وچهار (24) میلیون رای آورده اند. دُم خروس از همینجا پیداست جریانی که 24 میلیون رای آورده چرا امروز اینقدرازمردودشدگان به تعبیر رهبرشان دروحشت و برای وحدت با مردودین ایلچی درپی ایلچی راهی منازل رهبران جنبش سبز می کند! چه کاسه ای زیر نیم کاسه هست که چنین به تلاطم افتاده اند,وازدخلکاریشان گاه انیطورهم وانمود می کنند که گویا از برای حفظ جان رهبران اصلاحات ازشروتهدیدهای خشونت طلبان ,خواستار این موضوع هستند,که غائله رای من چه شد؟ هرچه زودتر بخوابد به سود طرفین دعواست !.اینجاست که باید گفت مارا به خیر توامیدی نیست شرمرسان ای دوست نما . وغافل ازآنکه مردم هیچگاه این اجازه را نخواهند داد تا تعرضی به رهبری جنبش سبزشان بشود ,مارا نیازی به مجلس آشتی کنان شما پدرخوانده های قاتلان فرزندان این مرزوبوم نیست .

شخص میرحسین موسوى و یاران وهمفکرانشان درحق موضوع وحدت ملى اعتقادشان بر این است که باید مردم خودشان بخواهندوازاین موضوع اسقبال کنند که وحدت ضرورت دارد یانه لذا قضاوت نهایی بامردم است. در واقع جریان اصلاح‌طلب و به‌ویژه آقای موسوى هیچ‌گاه تا روشن شدن همه زوایاى طرح وحدت ملى به این نوع بده‌بستان های سیاسى و سازش‌هاى سطحى و زودگذرکه بیشترموقتی وتاکتیکى است وکمترین صداقتی درآن دیده نمی شود تمایلی نشان نخواهند داد. مردم بخوبی نخست وزیردوران جنگ را می شناسند اگرایشان بخواهد دست به چنین کاری بزندکه تقریباَ نشدنی به نظر می آید,قطعاَ آن را با خود مردم درمیان خواهدگذاشت. اما زخاطرنباید ُبرد که ,رهبران جنبش سبزبه ویژه میرحسین باهوشترازآن است که خواب مخالفان خود رااز پیش نخوانده باشد.
بااین توصیف مواضع شخص آقاى موسوى و به طورى کلى سران اصلاحات بسیار روشن است و آن همراهى با مردم و توجه به خواسته‌هاى به حق و قانونى آنان است.  اگراصلاح طلبان ضرورتی داشته باشند به وحدت,دراین صورت باید حامی حقوق حقه همه جریان‌ها و گروه‌هاى سیاسى باشند.اگرغیرازاین باشد حمایت مردمی رااز دست خواهیم داد. زیر معتدلترین اصولگران نیزدرضمیرخودبه جنبش سبز وخواسته های آن اعتقادچندانی ندارند. این عمل آنان جز یک تاکتیک مقطعی که دراصل جزخدمت به همفکران خشونت طلبانشان چیزدیگری نیست. ختم کلام اینکه اندیشه میرحسین وهمفکرانش رابا هزارصلوات هم نمی توان با اندیشه آدم نمای های مثل مصباح یزدی وعسگراولادی درکنارهم گذاشت تا چه برسدبه مخلوط کردن این اندیشه ها که حاصل اش وحدت ملی گردد !


۱۳۸۸ آبان ۵, سه‌شنبه

سرود حماسی 13 آبان سال 58


مردم برای شرکت درحماسه 13 آبان لحظه شماری می کنند

سیزده آبان ,   13آبان
     
پُر فروغ وروشن ,اخترتابان
درفضای میهن    13   آبان

فوج سرخ دانش, هرسوشتابان
لاله گون زخونش,کوچه و خیابان 

توده محصل در کلاس سنگر,مشق خود کند
باسلاح عزمش, دشمن ستمگرسرنگون کند

خوانده تا محصل , درکتاب توده درس انقلاب
ازدل وزچشم دشمنان ربوده او قراروخواب

پُرفروغ وروشن ,اخترتابان
درفضای   میهن  13   آبان

فوج سرخ دانش هرسو شتابان
لاله گون زخونش,کوچه وخیابان

توده محصل درکلاس سنگرمشق خود کند
باسلاح عزمش ,دشمن ستمگرسرنگون کند

خوانده تامحصل درکتاب توده ,درس انقلاب
ازدل وزچشم دشمنان  ربوده قرارو خواب

استوارومحکم ,آتشین وسوزان سرخ ورهنورد
متحد  و  مصمم  ارتش   جوانان    عازم   نبرد

سرفرازوسرکش, جنگی ودلاور پر دل و شجاع
یاورهرستمکش دشمن  ستمگرو خصم   ارتجاع

سرود 13آبان را می توانید در اینجا گوش ویا دانلود نمائید:




میرحسین موسوی :توافقات اتمی ژنورا فاجعه آمیزخواند



وحدت دررهبریت جنبش سبزضرورت پیش روست

بررسی توافقات هسته ای احمدی نژاد و آمریکا در دیدار جدید رهبران جنبش سبز.

مهندس میر حسین موسوی و مهدی کروبی صبح امروز سه شنبه در یک دیدار ۴ ساعته در مورد مسائل روز کشور بررسی  و تبادل نظر نمودند.

در این دیدار که نزدیک به ۴ ساعت طول کشید این دو رهبر جنبش مردمی مسائل روز کشور منجمله توافقات دولت احمدی نژاد با دولتهای غربی در مورد توقف غنی سازی و انتقال سوخت هسته ای ایران به خرج از کشور مورد بررسی قرار گرفت.

همچنین ضمن بررسی سایر مسائل روز جامعه منجمله نحوه موضعگیری ها در تداوم جنبش سبز و  مسائل مربوط به زندانیان سیاسی اصلاح طلب نیز تبادل نظر صورت گرفت و مصوب شده است تا در صورت نیاز برای پیگیری برخی مسائل کمیته ای مشترک از نمایندگان مهندس موسوی و حجه السلام کروبی تشکیل شود.

از دیگر مسائل مورد بحث در جلسه اخیر دو نامزد معترض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری تاکید بر تداوم جلسات مشترک به صورت منظم برای گسترش همکاری ها و وحدت رهبران جنبش سبز در پیگیری مطالبات مردمی بوده است.


خبرتکمیلی رادراینجا بخوانید:

وای به روزی که سگ جای کله پزنشیند....



استفاده پاکستان از پرچم جعلي برای ایران !

دردیداراخیرمصطفی نجاروزیرکشوردولت کودتائی احمدی نژاد, ازپاکستان که بخاطراتفاقات تروریستی درشهرسرباز بلوچستان انجام می گرفت .حادثه ای ظاهرَ کم اهمیت ولی در عرف دیپلماسی دارای حائزاهمیت رخ داد وآن اینکه  دولت پاکستان به عمد یا به صحو بجای پرچم  کشورمان ایران ازیک پرچم جعلی استفاده کرد .

این اقدام ازحیث عرف دیپلماسی در سیاست خارجی از طرف هر کشوری صورت بگیرد , توهین به ملت آن کشور محسوب می شود. اما وزیرکشورسرداری که درداخل کشوربرای ملت ایران رجزهای آنچنانی می خواند در مقابل این عمل زشت وغیر متعارف کوچکترین عکس العملی از خود نشان نداد, انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده است . مهمتراز آن اینکه تا کنون مسئولین دولت کودتا هیچ نوع واکنش رسمی وعلنی از خودبه موضوع نشان نداده اند.


تصويري که مشاهد مي فرماييد توسط خبرگزاري آسوشيتد پرس(Ap) منتشر شده، مربوط به مذاکره وزير کشورایران با همتاي پاکستاني خود درباره اتقاقات تروریستی اخیر بلوچستان در پاکستان است.
با دقت در تصوير زير متوجه مي شويد که پرچم پشت سر وزير کشوردولت کودتا که مي بايست مربوط به ايران باشد، مروبط به ايران نبوده و حتي پرچمي که روي ميز نيز قرار دارد شبیه پرچم ايران بوده اما وارونه 

فراموش نکنید همین آقای  سردار وزیر کشوردر کشورخودمان درمقابل مردم معترض به چگونگی برگزاری انتخابات چشم ازحدقه ملت درمی آورد,اما درمقابل همتایی پاکستانی خودموش شده ودست پایش را آنچنان گم کرده یا متوجه این موضوع نشده یا اینکه جرعت نکرده اعتراض بکند ورسماَ توهین به ملت ایران را پذیرفته است , اینجاست که باید گفت وای به روزی  که سگ جای کله پزنشیند ,کشوری که رئیس جمهوراش با کودتا روی کاربیاید و با کف خوانی وفال بینی مملکت اداره کند ,در پشت پرده به دشمنان این آب وخاک کُرنش کند وخواب خوش ازچشم مردمان خویش برُباید ,باید هم چنین وزیرکشوری داشته باشد!


۱۳۸۸ آبان ۴, دوشنبه

مرد معروف دادگاهای مخوف !



میرحسین مرد سالهای پرمخاطره


ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست
عرض  خود میبری  و زحمت ما می  داری

از روزهای اول اعتراضات مردم به انتخابات تا خود امروز دست کم چندین بار کیهان و ایران و فارس و تیتر زده اند و خبر از دستگیری و موسوی و کروبی داده اند؟ موج خون خواهی مردم از موسوی و خاتمی و کروبی را فریاد زدند، پرونده جاسوسی شان را تیتر کرده اند و  به دنبالش صاحبان دولت و دستگاه قضا و اجرا نیز به کرات فرمان دستگیری موسوی و کروبی را صادر کرده اند.پس تهدیدات اخیر محسنی اژه ای قصه جدیدی نبود که ارزش نوشتن داشته باشد. برای همین می خواستم دوباره قصه مادربزرگم در روستا و فلسفه عوعوی سگهای ولی الله چوپون را بنویسم و اصلا کاری به کار این خط و نشان های سیاسی محسنی اژه ای  نداشته باشم اما مجبور شدم این مطلب را بنویسم در ستون مسافر  روز آن لاین، ستونی که هر بار باید در آن نامه ای به کسی بنویسم و نمی شود در آن  در مورد سگ های ده بالا نوشت و کشف کرد فلسفه عوعوی سگ های ولی الله چوپان چه بود که همیشه وقتی پسران و دختران روستا را دسته جمعی و در یک حلقه متحد می دیدند ناگهان شروع می کردند به های و هوار راه انداختن و دندان نشان دادن و ترساندن ما و معمولا هم کم پیش می آمد دل و جرات کنند و پاچه بزرگترهای گروه را بگیرند. بگذریم در مورد سگ های ولی الله چوپون بعد ها می نویسم:


محسنی اژه ای! به جای باز کردن دهان و دندان، درهای زندان را به روی میروشیخ  باز کن!

وقتی محسن میردامادی با آن همه سواد و علم، سودای سروری عالم را ندارد و روزها و ماهها در زندان است، وقتی محسن صفایی فراهانی با آن همه  توانمندی و توانایی، تب و تاب قدرت ندارد و اینک در بند است، وقتی محسن امین زاده با آن همه دانش و دانایی، دلبری از دولتمردان نمی کند و مریض و بیمار در زندان است ، باید که در نبود محسن ها و حسنات شان، یکی مثل محسنی اژه ای پیدا شود و بر صندلی دادستانی کل کشور بنشیند و صدایش را برای شیخ و میری که صدای شان از نستاندن داد دربندان و شهیدان و شکنجه شدگان، بالا رفته، بالا ببرد و ناگهان چنگ و دندان نشان دهد.

پس نه بزرگان، بیگانه اند با این نوع شاخ و شانه کشیدن ها و نه ملت انتظار دادستانی از کسی را داشت که پیش از این نامش به خاطر چنگ و دندان نشان دادن به نام آوران، بر سر زبان ها افتاده بود و همه می دانستند آنکه برای دادستانی آمده، خود قرار است چه بیدادی کند. شاهدان تو نیز همانند شاهدان دادستان جوان و به حاشیه افتاده تهران یا دربند اند و یا از هراس بی رحمی و بی قانونی دادگاههای شما از سیاست  گریخته و در کنج نشسته  و یا از خانه گریخته  و مهاجرت کرده اند. پس میدان باز است برای تاختن و عمل کردن.

مرد معروف دادگاه های مخوف!


آن روز که با صدای فریادت، نظم اتاق وزارت ارشاد برهم ریخت، بی شک می دانستی که سالهای اصلاحات است و در دایره اصلاح طلبان، وقتی ابزار قانونی برای زدن و حذف کردن مخالفان  نداری، باید آستین بالا بزنی و عبا و ردا کنار بزنی و قندان به سمت باقی اعضای جلسه پرتاب کنی و ناگهان با دندان به سمت عیسی سحرخیز بدوی و رد آن را روی شانه های سحر خیز برای دوربین های عکاسان به یادگار بگذاری اما  این روزها که عصبانی و معترض شده ای و گفته ای چرا دادگاههای میرحسین و مهدی کروبی به هنگام برگزار نشده است، خوب دقت کن!  این روز ها با آن روزها کمی فرق دارد.


این روزها دیگر حلقه حاکمیت اصولگرایی یکدست است. قوای تقنینی و اجرایی و قضایی و رسانه ملی و نهادهای امنیتی و نظامی و همه و همه ارکان تصمیم سازی یک حکومت در اختیار تان است، دیگر چه نیازی به شاخ و شانه کشیدن دارید وقتی می توانید یک شبه دستور عمل صادر کنید؟  مقصودم این نیست که می شود شبانه به زندان رفت و همه گازهای نگرفته از شانه های سحرخیز و تاجزاده و زیدآبادی و قوچانی و دیگرانی که در این سالها  فقط با قلم هایشان شما را نقد کرده اند بی حضور عکاسان به مرحله اجرا در آورید،  نه، مقصود این است که دیگر قبای بزرگتری به تن تان است و می شود به جای گریز زدن به روزهای رفته و پست های نداشته تان، از اختیارات قانونی تان استفاده کنید. دادگاه را  برگزار کنید، کروبی و میر حسین را به دادگاه بکشانید اگر هراسی از ملت ندارید. ظاهرا شما هم یادتان رفته که دیگر محسنی اژه ای بی اختیار و در حاشیه نیستید و اینک به شما پست و منصب دادستانی کل کشور را بخشیده اند و می توانید به جای انگشت بالا بردن و تهدید لفظی کردن و های و هوی راه انداختن، دستور اجرای همان چه را که می گویید صادر کنید.

حتی آن روزها که به ساختمان بهارستان آمده بودید تا به عنوان وزیر پیشنهادی اطلاعات از مجلس رای اعتماد بگیریدهم هنوز باورتان نشده بود که به همت همفکران تان، بازی انتخابات را برده اید و قدرت را از اصلاح طلبان پس گرفته اید و کم کم باید نقش سرو صدا کنندگان هیاتی را کنار بگذارید و رفتاری از خود نشان دهید که به هیبت تان بیاید. بله جناب اژه ای باور کنید که  شما  دیگر حتی از وزیر هم بالاتر نشسته اید. باور کنید که در نظام سیاسی ایران  این  اتفاق راحت رخ می دهد و حالا شما شده اید یک “دادستان کل” و الان اصلا یک محسنی اژه ای معمولی که شانه یک روزنامه نگار را گاز گرفته بود نیستید. پس همانگونه که شیخ مهدی کروبی استقبال کرد و نشان داد که هراسی از فراخوانده شدن به دادگاه ندارد شما هم هراس را کنار بگذارید. شرم نکنید، شیخ را از سربریده نترسانید. بساط دادگاهتان را پهن کنید و نمایش بزرگ را برپا کنید.


دادستان کل!

کلیت دادگاه مهم نیست، درست عین همان دادگاهی که برای غلامحسین کرباسچی شهردار مغضوب تهران، برگزار کرده بودید، اصلا نگذارید کلام شیخ هم “منعقد” شود و بگذارید شیخ هم بیاید و بعد از آن همه سوابق سیاسی و انقلابی و پارلمانی اش اعتراف کند که برای آشوب و اغتشاش در کشور از آمریکا و انگلیس “خبیث” خط گرفته است، بگذارید میرحسین هم فارغ از ابهت روزهای نخست وزیری اش بیاید اعتراف کند که اغفال شده است و تحت تاثیر  بی بی سی و صدای آمریکا تشویق می شد که با مردم به خیابان ها بیاید و درخواست ابطال انتخابات را بکند. اصلا فرض را هم بر این بگذارید که میرحسین و شیخ قرار نیست  بنا بر ادعای کروبی افشاگری کنند. فرض کنید که هر دوی آنها از هم اکنون مهیای پذیرفتن متن  کیفرخواست دادگاههای شما هستند. پس منتظر چه هستید ؟ برپا کنید دادگاه نمایشی شیخ و میر را.

پیش نمایش اعترافاتی که تاکنون از صدا و سیمای تحت نظارت، پخش شده است به اندازه کافی افکار عمومی را مهیای نمایش بزرگ کرده است.  حالا که هیچ شرمی از طولانی شدن حبس این همه فعالان سیاسی در تصمیم سازان وجود ندارد، پرده این نمایش بزرگ را هم بالا بزنید و بگذارید جهان هم به تماشای رسوایی مسولان ایران ما بنشیند. شگفتا که هم جنبش و هم رهبران اش از برگزاری دادگاه بزرگان استقبال می کنند  و نمی هراسند از دادگاههایی که تعددش، تکرار استیصال برگزار کنندگانش بود، اما ظاهرا ته دل دادستان کل و جزء  کشور، این روزها حسابی می لرزد از تصور دست های پیرانی که در این دادگاه ها  بالا رود و پیراهن رسوایی حاکمیت یکدست اصولگرایی را بالا زند و واقعیت ها آشکار شود.

بله جناب دادستان کل! کل قصه همین است که اگرچه این روزها قبای بزرگتری از قبای محسنی اژه ای سالهای پیش، به تن تان کرده اند اما بزرگان یک شهر را نمی شود با یک قبای بزرگ بر شانه انداختن  به دادگاه کشاند و مطمئن بود که متهمان  این دادگاه،  به قهرمانان همیشه تاریخ بدل نشوند؛ چه با اعتراف چه بی اعتراف. اگر باور ندارید، بسم الله! به جای باز کردن  دهان و دندان نشان دادن، در های زندان تان را باز کنید به روی میر و شیخ  تا ببینیم او که خواهد باخت، زندانی است یا زندان بان. چه با اعتراف چه بی اعتراف.
(مسیح علی نژاد)