۱۳۸۸ بهمن ۳۰, جمعه

یگانه راه باقیمانده اعتصاب, تحصن ,بست نشستن


حاکمیت جابرانه خامنه ای تمامی راه های تنفسی جامعه رابرای معترضین بسته و هیچ روزنه امیدی برای مذاکره وگفتگوباقی نگذاشته است. درچنین شرایطی که تمامی راه های تنفسی درکشورازآن کوره ده گرفته تا به مراکزشهرستانها واستانها دراشغال نظامیان کودتاچی است وهیچ  ملاحظه ای را برای برون رفت از این بحرانیکه سراسر کشوررافراگرفته نمی کنند. یگانه راه باقیمانده پیش روی مردم معترض غیر ازبرپایی اعتصابات سراسری و رفتن بسوی یک نهضت مقاومت ملی چه می تواند باشد.

 
باحاکم جباری که نظام برآمده ازیک انقلاب عظیم رامُبدل به خلافت اسلامی مسلح به استبداد دینی کرده وتمامی مراکزعمومی وخصوصی را به تصرف گزمگان نظامی کودتایی خوددرآورده ,چگونه می بایست رفتارکرد؟باچه زبانی باید باآن به دیالوگ نشست؟ حکومتی که ازتکیه ها تابه امامزاده ها ازامامزاده ها تا به حسینیه ها ازحسینیه ها تا به خانقاه ها ازخانقاه ها تا به مساجد ازمساجد تا به مکاتب ازمکاتب تا به مدارس از مدارس تا به دانشگاه ها از دانشگاه ها تا به کارگاه ها از کارگاه ها تابه مزارعه از مزارعه تا به کارخانه ها از کارخانه ها تابه بیمارستان ها از بیمارستان ها تا به شرکت های خصوصی ازشرکتهای خصوصی تا به حجره های بازاراز حجره های بازار تا به حریم خصوصی از حریم خصوصی تا به نفس کشیدن راازیک ملت سلب ومردم راچون مغولان مهاجم به اسارات گرفته, آیا راهی جزء راه اعتراض, راه قیام ملی برای مردم اسیرباقی مانده؟

با حاکمی که دربرابرمیلیون ها انسان تماشاگر به چهره مردم مقابل خود می نگرد وبه دروغ میگوید حاکمیت اش پنجاه (50) میلیون حامی وطرفداردارد! آیا می شود به زبان انسانی ومدنی گفتگوکرد ؟ آیا باکسی که درسربه نیست کردن بهترین فرزندان این آب وخاک نقش ومسئولیت داشته با چه زبانی جزءزبان اعتراض می توان سخن گفت؟  این تجربه تاریخی است که حاکمان و دیکتاتورها تنها دربرابریک نهضت عمومی ویک قیام همگانی حاضر به تسلیم شدن ویا مذاکره با نماینده گان یک ملت هستند. دیکتاتورحاکم بر ایران نیزتافته جدا بافته ای ازجباران دیگرتاریخ نیست,این راتجربه سی ویک ساله (31) بعد ازانقلاب هم به اثبات می رساند.
معقولانه ترین راه پیش رو برای عقب زدن این حاکمیت ویا حداقل وادارکردن آن به پاسخگویی.راه اندازی یک نهضت مقاوت ملی ویک بسیج عمومی است . ازآنجمله وبه ویژه رفتن وبست نشستن دربیت آیات عظام چیزی که قبلاً هم درتاریخ کشورما مرسوم بوده وبعضاًهم مثبت واقع شده . به اعتقادم عقلایی جنبش سبز مستقیم ویا غیر مستقیم می توانند دراین مسیرپیشقدم شده واین یگانه راه باقیمانده را همراه مردم حامی شان آغازنمایند. نیاز چندانی به سروصدا نیست عده ای که دربین شان یکی دونفرشخصیت شناخته شده باشد درصورت امکان دورهم جمع شده دریک حرکت جمعی کوچک,مثل یک دیدارمعمولی که معولاً این آقایان درعرض هفته با مردم دارند می روند به بیت یکی از آیت الله ها بست می نشینند .درغیر این صورت بطورفردی عمل کرده درآنجا به هم ملحق می شوندوشروع می کنند به اعلام خواسته ها ودادخواهی ازجورو ستم حکومت جابر و آنگاه مردم جان به لب رسیده با شنیدن این خبردرحمایت ازاین حرکت وسُنت دیرینه به آنان می پیوندند.
دراین حرکت اعتراضی تکلیف دودسته از مردم معین خواهدشد,یک دسته آقایان آیات عظام با این مضمون که درکنارملت هستند یا درکنارحاکمیت جابروتکلیف برهمگان روشن می شود. اگراین آقایان دروازه های خانه هایشان را به روی معترضین رژیم برای دادرسی وتظلم خواهی وبرای تعین وتکلیف دولت کودتا بازگذاشتند که خوب تکلیف روشن است با استقبال مردم روبروخواهندشد .درغیراین صورت می توانند ازهرحیث مورد غضب مردم واقع شده وازسوی آنان طرد ومعروف به روحانیون خلافتی شوند!
هدف ازاین بست نشستن ها می تواند طرح دوموضوع مهم یعنی رفراندم برای تعین تکلیف حاکمیت فعلی و برگزاری انتخابات واقعاً آزاد باشد.عمل بست نشستن خودبخودباعث خواهدشدکه اعتراضات به یکایک شهرها سرایت وبه یک حرکت پیوسته وهمگانی تبدیل شود.چراکه معمولاً دراغلب شهرهای بزرگ مذهبی یکی دوعالم مجتهد وجود دارد, به عنوان مثال رفتن وبست نشستن دربیت آیت الله جوادی آملی ,آیت الله موسوی اردبیلی , آیت الله طاهری اصفهانی ,آیت الله طاهری خرم آبادی آیت الله صانعی, آیت الله شبیری زنجانی , آیت الله امامی کاشانی , آیت الله بیات زنجانی ,آیت الله نوری همدانی , آیت الله صافی گلپایگانی ونیز رفتن به سراغ آیت الله های که با وجوهات مردم ارتزاق می کنند اما بر علیه مردم هستند. حتا رفتن به سراغ امام جمعه های حکومتی زیرا با این عمل آنها را وادارخواهیم کرد که یابا مردم باشند یا با حکومتیان وسروصدای این حرکت درشهرها طنین اندازشده و اعتراض ها برخواهد خاست!
دراین مرحله است که حاکمیت کودتا دربرابرعمل انجام شده قرارگرفته .یا باید تن به مذاکره با رهبرا ن جنبش سبز بدهد ویا یک سرکوب سراسری راه بیندازد اما این باررژیم مستبدوگزمگانش ناچارخواهندشد درکنار مردم معترض به آیات عظام هم تعرض وبه روی آنان سلاح بگشایند واین تقریبا غیرممکن به نظر می آید.اگرمرتکب چنین عملی شوند می شود گفت که خودشان بدست خودشان درتشعیع جنازه خود حاضر شده اند .پس درهردوصورت اگرسنجیده ومتمرکزعمل شود برنده نهایی حتا درصورت سرکوب احتمالی جنبش سبزمردم خواهندبود.  چرا ؟ برای اینکه توانسته اند بااین حرکت خود جنبش راسراسری وآنرا تبدیل به یک نهضت مقاوت ملی وآینده اش رابیمه  کنند.

۱۳۸۸ بهمن ۲۵, یکشنبه

نقطه قوت جنبش سبز اینجاست !



بیش ازهشت ماه ازعمرپُرفرازونشیب جنبش سبزگذشت , بانگاهی اجمالی به مسیرطی شده می توان دریافت درحال حاضرنیاز فوری این حرکت اجتماعی چیست؟. الویت رابه چه چیزی باید داد؟ نقص وایراد کاردرکجاست؟ نقاط ضعف وقوتش درکجا بوده یا هست؟کجاها باید مورد انتقاد وکجا ها مورد تشویق قراربگیرد؟چه مقداردراین زمینه ها بدنه وچه مقداررهبری موفق یا (مقصر)ناموفق بوده اند؟درشرایط فعلی بیشترین نیرورادرکدام سمت وسوی آن باید گذاشت؟ ونهایتاً نقاط قوت وضعف آنرا چگونه باید رفع وحرکت بعدی آنرا ترسیم نمود؟

اگربرای آغازبحث اشاره ای به رفتارجنبش سبزدر22بهمن داشته باشیم خالی از لطف نخواهد بود,زیرا این عمل می تواند راهنمای خوبی برای سنجش نقاط قوت وضعف آن باشد. ازمنظرناظران بیطرف جنبش سبزبا پختگی که دراین روزازخود نشان داد,توانست تا حدودی حریف مقابل راغافلگیروتوپ رادرزمین آنها بچرخش درآورد وباحرکت بسیارسنجیده ومسالمت آمیز وبا پیروی ازپیام رهبران جنبش به ویژه میرحسین موسوی درپرهیزارخشونت وترویج گفتمان متقابل درعرصه مبارزه مسالمت آمیزموفق باشد. به مفهومی دیگراین یعنی تکامل وبالندگی این حرکت اجتماعی دراین مدت .

برای درک راحت ترموضوع :سه راس مثلثی رادرنظرمی گیریم  1.راس بالایی ,رهبری جنبش 2. راس سمت راست, محل گفتمان ودیالوگ 3.راس سمت چپ, بدنه جنبش (مردم حامی آن).خوب حالا بررسی راازسمت بدنه بسوی رهبری پیش می بریم .باید اذهان داشت بدنه جنبش توانسته دراین مدت باتمام فرازونشیبهای که طی کرده و یک پارچگی وانسجامی که ازخود نشان داده تا به امروزتوانسته مهُرعمل کرد وموفقیت خودرا درسینه تاریخ معاصر ایران بزند.دریک کلام بدنه جنبش سبزبا توجه به انواع فشارهای قرون وسطایی دولت کودتا وباسرگذشتی که تا کنون داشته . توانست ازیک آزمون نه چندان سهل وآسان سربلند بیرون آیدویقین درادامه راه پیش روبا پختگی وتجربه اندوزی بیشتری خواهد توانست به وظایف اش درارتباط باشیوه های متنوع مبارزه مسالمت آمیزوهمینطوردرارتباط با رهبری جنبش احساس مسئولیت بیشتری کرده وبا همآهنگیهای لازم به شکل پیوسته وهمبسته ازپائین ببالاو متقابلاً ازبالا به پائین منسجیم ومتمرکزعمل نماید. برای جلوگیری ازطولانی شدن بحث ازوارد شدن به عرصه نقاط ضعف جنبش که چندان هم برجسته نیستند بناچار صرف نظر می شود.

درراس سمت راست مثلث  یعنی درعرصه دیالوگ ماتاکنون بخوبی دریافتیم که پاشنه آشیل دولت کودتا درشرایط فعلی مبارزه مسالمت آمیز,طرح مسله گفتمان ودیالوگ با حریف مقابل است .زیرا طرف مقابل ازنشتن پای میزمذاکره مثل جن از بسم الله می ترسد. درست همانجایکه نقطه ضعف اوست نقطه قوت ما همانجاست !دقیقاً همانجایکه اومی خواهد ما رابه سوی خشونت سوق دهد , تلاش جنبش سبز باید این باشد که ازراس هرم قدرت تا رده های پائین را بکشاند به سرمیزمذاکره .
ازطرح بحران کلان هسته ای گرفته تا بحرانهای چون عدم اجرای قانون اساسی ,حقوق بشر, وضعیت بد معیشتی مردم , اوضاع نابسامان اقتصادی کشور,وضع وخیم کارگران ومعلمان وزنان ودانشجویان ,بانکها وغارتگریها ی ازاین دست بسیاراندو ازهمه مهم تر برگ برنده اصلاحی یون بازگشت به شعارهای اصیل انقلاب مثل آزادی تظاهرات ومتینگ آرام ,برگزاری کنگره وسخنرانی ,انتخابات آزادوگفتمان رودرروبا سران دولت کودتاو....اگر بازگشت به شعارها ووعده های انقلاب برای کودتاچیان به مثامه پایان خط است ,درست همانجا برای جنبش سبزنقطه آغازین وتولدی دوباره است . هریک ازاینها می تواند نقطه قوت جنبش محسوب بشود.ما باید بتوانیم ابتکارعمل را از حریف بگیرم اگرازگفتگوومذاکره رودرروطرفه رفتند.می توانیم دردنیای مجازی با مصاحبه ها  وپرسش وپاسخ ها ,افشای غارتگرهای کودتاچی ها ووابستگان بیت رهبری ,اززَبر تا زیر را به چالش کشیده و به بالابردن شعورسیاسی اجتماعی جامعه کمک کنیم ونگذاریم موتورحرکتی جنبش روبه کُندی برود .

درراس بالایی مثلث به بررسی اجمالی رهبری ووظایف آن می پردازیم : هرحرکتی اجتماعی چه درعرض وطول وچه درسطح وعمق (چه به لحاظ کیفی وچه به لحاظ کمی ) نیازمند رهبری منسجیم ومتمرکزاست .  لذا آن حرکت اجتماعی می تواند دورنمای موفقیت آمیزی داشته باشد که ازیک رهبری متمرکز وقدرتمندی برخوردارباشد. البته این بدان معنا نیست که جنبش سبز رهبری مناسبی ندارد ویا خوب عمل نکرده .هدف ازطرح این موضوع برای این است که درحرکتهای بعدی هم رهبری وهم مردم حامی جنبش به شکل کاملاً مشخص ومتمرکز وسازماندهی شده عمل نمایند تا بتوان با حداقل تلفات به پبشروی این حرکت اجتماعی کمک کرد.

مورد خطاب این نوشته هم حامیان جدی این جنبش وهم آقایان خاتمی وکروبی وموسوی است وانتظار می رود همانطوریکه تا کنون درمجموع نسبتاً خوب عمل کرده اند بعدازاین هم با تمرکرزوانسجام برنامه وبا تصمیماتشان درراس این حرکت ,اما درارتباط تنگاتنگ با بدنه یعنی مردم بیشتروبهترعمل بکنند.هیچ نیرویی وهیچ لشکری بدون یک فرماندهی مقتدرومتمرکز نمی تواند درمیدان جنگ به پیروزی نهایی دست یابد.لذا همانطوریکه تاکنون مرسوم بوده وهست ,رهبری جنبش باید بتواند با معیارها  وتجربه های که ازگذشتگان بجای مانده وهنوزهم بقوت خود باقی هستند. با دریافت اطلاعات وپیام ها ار بدنه جامعه وجنبش وآنالیزآنها وسپس هدایت آنها مجداً به بدنه جنبش مردم را سازماندهی ورهبری بکند .

نمی شود یک حرکت اجتماعی با این وسعت وعظمت را به شکل پراکنده وغیرمتمرکز رهبری کرد. اینکه همه مردم تک تک رهبرند واین جنبش را خود مردم رهبری می کنند این تعارفی بیش نیست .مردم تک ,تک فقط می توانند دردرک وارتقای شعورسیاسی اجتماعی خویش رهبرباشند وهمراه جمع با توسل بخردجمعی دررهبری اجتماعی شرکت کنند. دریک حرکت میلیونی که می رود یک حادثه بزرگ تاریخی راخلق کند همه مردم نمی توانند درمقام رهبری واجرای قراربگیرند.مردم ازجایگاه خودعمل می کنند ورهبری نیز ازجایگاه خود بایدعمل کند.  امید است هم درعرصه حضورکمی وهم درعرصه گفتمانی بدنه جنبش وهمینطور رهبری آن بتوانند با یک انسجام کامل ومتمرکزانه پیش بروند .نقطه قوت جنبش سبزدروحدت ویگانگی رهبری آن با بدنه آن است.




    

۱۳۸۸ بهمن ۲۲, پنجشنبه

پایان 22بهمن, پایان جنبش سبزنیست

بیانیه خامنه ای , سند آپارتاید ولایی!

سیدمجتبی طلبه قمی روی چت آمده بدون سلام و علیک می نویسد: حالا قبول می کنید باختید؟ به او نوشتم که من آن نیمه ای را که تو در میان آنها راهپیمایی کردی می بینم. چرا تو نیمه دیگر را نمی بینی. گفت که اصلا خبری نبود و سبزی ندیده است! و دیدیم که خبرها بود و سبزها بسیار بودند. می گفت اینها که تو می گویی ملت نیستند. عین این حرف را آقای خامنه ای در پیام خودش در آخر شب گفته است. او فکر می کند رهبران سبز دم از مردم می زنند اما مردم آنهایند که با بسیج امکانات دولت به خیابان امده اند.
این دعوا باید با دقت ملاحظه شود. ملت ما دوپاره شده است. ما با دو چشم باز هر دو نیمه را می بینیم. اما آنها چشم شان را به روی نیمی از مردم بسته اند. همین یکچشمی همین یکسونگری پاشنه آشیل این جماعت مدعی است.آقای خامنه ای طوری حرف می زند که انگار همه و همه مردم همانجا ایستاده اند که او ایستاده است. باقی مردم نیستند. اما ما به آقا می گوییم باقی هم مردم اند. فرض کنیم آن نیمه ای که ما از آن ایم و همه سبزها اقلیت است حتی. بالاخره در این مردمسالاری اسلامی شما اقلیت جزو مردم است یا جزو مردم  نیست؟ من همان روزی که شما کنار احمدی نژاد ایستادی گفتم که این شان یک رهبر نیست که کنار یک جناح بایستد ولو اکثریت. و اگر می ایستد نباید به پایمال شدن حق دیگری ولو اقلیت ختم شود.
به نظر من سبزها امروز نباختند. اما چنانکه پیش بینی می شد رودست خوردند. سبزها فکر نمی کردند در روز 22 بهمن که روز همه مردم است باز هم کنار زده شوند. همه رهبران سبز بیانیه دادند و از مردم دعوت کردند. این خود به معنای آن بود که می خواهند دوشادوش نیمه دیگر به بزرگداشت انقلابی بپردازند که مردم ساختند. این مردمی که 31 سال پیش کنار هم بودند و حالا هم می توانستند کنار هم باشند. اما شقه شده اند.
سبزها امروز نباختند. آنها باز هم به دعوت رهبران خود به خیابان امدند در روزی که به خیابان آمدن آزاد بود تا ببینند چطور حق آزادی راهپیمایی برای همه محترم است. اما عریان دیدند آنچه را که نظام مقدس پنهان می کند. به کسانی که روزی در همین انقلاب نخست وزیر بوده اند و رئیس جمهور شده اند و رئیس مجلس بوده اند نیز اجازه داده نشد که به راهپیمایی بپیوندند. کسانی که اگر محترم می ماندند و به جمعیت می پیوستند بی گمان نه درگیری اتفاق می افتاد و نه شعار تندی داده می شد. این رهبران هر کدام در زمان خود انبوهی از مردم را پشت خود داشته اند و در همین انتخاباتی که بر سر آن دعوا ست هم نشان دادند که گروههای بزرگی از مردم با آنها هستند. پیروان و هواداران این رهبران سبز جزو مردم اند یا نیستند؟
به نظر من بیانیه آقای خامنه ای شرم آور است. او از هشت ماه پیش راه خود را از «همه ملت» جدا کرده و امروز می بینیم که آشکارا عنوان ملت بودن و مردم بودن را هم از جناح مقابل دولت سلب کرده است. در واقع این بیانیه چیزی را در نگاه رهبر ایران فاش می کند که سالها ست درد بی درمان او ست. او از بنیاد قبول ندارد که همه مردم شان ملت بودن داشته باشند. او باوری به اینکه ایران از آن همه ایرانیان است ندارد.
سازمان راهپیمایی امروز را که بنگرید می بینید. یک سو کسانی اند که رهبر ایران آنها را مردم می خواند و سپس صفی قطور از نظامیان و حرامیان تا «نامردم» را برانند و اجازه ندهند با «این مردم» یکی شوند. بیانیه رهبر در واقع بیانیه رهبر نیمی از مردم ایران است که می خواهد نیمه دیگر را نبیند و همه امکانات اش را بسیج می کند تا فقط همین نیمه دیده شود. از این رسواتر چیزی هست؟
بیانیه رهبر نیمی از مردم ایران بروشنی مانیفست تبعیض است. تبعیض سیاسی و تبعیض اجتماعی و تبعیض در همه چیز. این بیانیه به تنهایی بر تبعیض سیستماتیک در ایران گواهی می دهد و بهترین سند نقض حقوق نیمی از مردم ایران است که او نامردم می پندارد.

این رهبر البته متوقف نخواهد شد تا عاقبت آنچه می کند را ببیند. او 22 بهمن را یوم الفصل می بیند و بر همین نگرش همه دیگر تصمیم هایش را بنا خواهد کرد. روزهای آینده روزهای بسیار دشواری خواهد بود. اما هر قدر دشواری بیشتر شود آن نیمه محروم-از-مردم-بودن و محکوم به خارج -از-ملت-ایستادن رشدیافته تر خواهد شد. خواهد فهمید که هر قدر این رهبر بر جدا کردن مردم از یکدیگر اصرار می ورزد باید به پل زدن به آن نیمه اصرار کند. این ثنویت رهبر را باید بار دیگر به توحید برگرداند و از این شرک آلوده تبری جست. او همه سیاست اش و همه حسابهایش بر همین دوگانگی و جدایی استوار است.
جنبش سبز ممکن است برای رسیدن به خیابان بزرگ آزادی بار دیگر به چوب و چماق و آزار و توهین مجروح شده باشد اما آپارتاید ولایی را از نزدیک تجربه کرده است: آزادی برای آنها که با دولت اند و سفیدهای رهبر اند. برای آنها که با دولت نیستند و طبقه سیاهان جامعه ایران اند آزادی نیست. اما تا زمانی که مردمی که آن سوی خیابان به راهپیمایی می روند به ما مردم این سوی خیابان مرگ بر منافق می گویند این آپارتاید حاکم است. ذوق زدگی رهبر هم برای همین است. استراتژی تداوم جنبش سبز از درک این آپارتاید نیرو و نظام می گیرد.
اما ای دیکتاتور بدان وآگاه باش پایان22 بهمن ,پایان جنبش سبز نیست ,نبرد نهایی هنوزدرپیش است .....! (تاکید ازپیک)
سیبستان

۱۳۸۸ بهمن ۲۱, چهارشنبه

22بهمن وفاتحان میدان آزادی


امروزصبح به وسیله دوستان مشترک جنبش سبزاطلاع یافتم درراهپیمایی وسیع فردا,آقایان هاشمی ,خاتمی ,کروبی وموسوی بعنوان رهبران ونمادان جنبش سبزبه اتفاق هم شرکت کرده ودرصف مقدم پیشاپیش همه درراه پیمایی میلیونی جنبش سبزملت ایران به مناست سالگرد انقلاب 57حرکت خواهند کرد.تا همراه باجمعیت عظیم سبزاندیش تهرانی وشهرستانی اعتراض خود را به شیوه کشورداری دولت کودتاورفتاردیکتاتورمنشانه رهبراعلام دارند.شرکت به اتفاق آنان نشان ازآن دارد این هرچهارشخصیت مطرح کشورباتوجه به شیوه های نگرشی وروشهای خاص خودشان برای اداره جامعه وبیرون آمدن ازاین بحران فراگیر که هرلحظه می رود بقای جمهوری اسلامی را درسراشیبی سقوط قراربدهد.

راهی جزءازبرکناری دولت کودتا وجایگزینی آن بایک دولت معقولی بنام دولت نجات ملی ندارند.دراین میان رهبرنیز فرصت کافی خواهدداشت درراه خطرناکی که قدم درآن گذاشته  شاید بتواند درلحظه های آخرخلافت اش تجدید نظری کرده وبرای نجات حاکمیت خودوملت گرفتار دربحران دولت کودتا وبل اخص برای جمع وجورکردن آبروی رفته اش تاملی درجابجای جایگاه جبهه ای خود داشته باشدهرچندکه دیگه خیلی دیرشده . دریک کلام شرکت به اتفاق  این آقایان درچنین روزتاریخی  ,با یک تحلیل نه جندان پیچیده پیام دیگری جزء نمی تواند داشته باشد که همگی به اتفاق بدین نتیجه رسیدند که چزءبرکناری دولت کودتا راه نجاتی درپیش رو نه مانده . درضمن ازدوستان سایت جنبش راه سبز (جرس) شنیدم اگرفرصتی پیش آید وگزمگان کودتایی اجازه بدهند, یکی ازآقایان هاشمی یاخاتمی می خواهند برای جمعیت حاضردرمیدان آزادی سخنرانی کوتاهی داشته باشند.

ازطرف دیگرخبرها حکایت ازآن دارندکه هوچی های دولت کودتا ازوحشت اتحاد ووحدت کلمه بین مردم شرکت کننده که فردامی تواندموج عظیمی ازاتحادوحدت دربین جمیعت حاضردراین راهپیمایی اعتراضی بوجودآورد,بدست وپا افتاده وشایعه پراکنی می کنند که آقای هاشمی به علت جدلی که پریشب برسرآزادی فرزند مرحوم بهشتی بین ایشان وخامنه ای درگرفته به نشانه اعتراض شایدفردا درراهپیمایی شرکت نکند ویا گویا خاتمی فردا درتهران نخواهد بود ولی بشنوید وبدانید همه اینها شایعه ای بیش نیست .ما جوانان سبزاندیش وانقلابی اولاً این شایعه ها را باورنمی کنیم ثانیاً جنبش سبزمتکی به فرد نه بلکه متکی به ذات خویش یعنی به فرد فرد مایان  است , چه این آقایان بیایند چه نه ما فردا تهران را ازهرطرف که به میدان آزادی منتهی شود فتح خواهیم کرد.

حرکت ما ازمسیرهای ازپیش تعین شده که توسط بعضی سایت ها به ویژه سایت جرس که قبلاً اعلام شده خواهدبود.یعنی ازراههای ورودی به میدان انقلاب ومیدان آزادی که تعدادشان هم کم نیست .ما باید فردا هرکدام مان به هرطریقی که مصلحت باشد نشانی از سبزبا خوداشته باشیم ,حرکت ماتمام وقت باید متحدانه ویک پارچه دست دردست هم به شکل موجی عظیم وبهم پیوسته باشد.لذادراین صورت امکان درگیری واحیاناً خسارات جانی مالی کمتری خواهیم داشت. شعارهای ما شعارهای جنبش سبزوخشونت گریزخواهد بود,شعارهای ما کاملاًمنطقی ومعقول برعلیه دولت کودتا,برعلیه دیکتاتوری, برعلیه ظلم وجور, برعلیه بی لیاقتی مسئولان کودتاچی درعرصه سیاست داخلی وخارجی واعتراض به شرایط بد جامعه کارگری ,حمایت ازحقوق زنان ,دانشجویان ,معلمان وشعارهمیشگی تارایمو پس نگیرم ساکت نمی نشینم.

به هیچ وجه اجازه نخواهیم داد ,عوامل امنیتی ,لباس شخصی ها,نفوذی ها ونفاق افکنان با رفتارهاوشعارهای انحرافی حرکت منسجسم وهدف دارمارا به انحراف واحیاناًدرگیری بکشانند.فراموش نکنیم که اعتراضات میلیونی مافردا کُوس رسوایی خلافت روبه زوال دیکتاتوررا,به گوش جهانیان خواهدرساند, راهپیمایی عظیم وباشکوه ما فردا ازدیدجهانیان به مثامه یک همه پرسی قلمداد می شود. فردا دراین همه پرسی میلیون ها انسان از طریق ماهواره خواهند دیدکه مابه گفته دیکتاتورچند هزار نه بلکه میلیون ها انسانیم وبا خلافت اسلامی که رهبردرست کرده مخالفیم ومی خواهیم چون پدرانمان سرنوشت خودمان را خودمان ورق بزنیم. 

ازاین رو فردا جزءمعذورانی مثل سالمندان ویا معریضان که عذرموج دارند همه به موج بیکران جنبش سبزخواهیم پیوست ومتحدآً خواستاربرکناری دولت کودتاوحامیان مادی ومعنوی آن شده ,ویاد شهدای جنبش سبزبه ویژه یاد رهبرمعنوی آن مرحوم آیت الله منتظری را گرامی خواهیم داشت .فراموش نکنید فردا میدان آزادی منتظرما آزاد اندیشان راست قامت ونیک کرداراست , میدان آزادی به یقین فردا ما را با آغوش گرم پذیرا خواهدبود وما طرفداران واقعی آزادی سرود خوانان فاتحان میدان آزادی خواهیم بود.
(وعده ماه فردا صبح ساعت هشت میدان آزادی )

۱۳۸۸ بهمن ۲۰, سه‌شنبه

اطلاعیه مهم اصلاح طلبان عدالتخواه



22
 بهمن همه با هم
 در صف واحد سبز، علیه دشمن


اصلاح طلبان عدالت خواه که در داخل کشور اعلام مواضع می کنند، با صدور اطلاعیه ای، همگان را به شرکت در صفوف جنبش سبز برای اهپیمائی 22 بهمن فراخواند. در بخش هائی از اطلاعیه این گروه آمده است:

22 بهمن 1357 یادآور به ثمر نشستن مبارزات طولانی مردم ایران علیه استبداد است، مبارزاتی كه طی بیش از یكصد سال گذشته با فراز و فرودها و به اشكال مختلف بروز و ظهور یافته است.
در بهمن‌ماه 1357 تمام اقشار و گروههای مختلف مردم با اتحاد عمل خود و با شعار وحدت بخش مرگ بر استبداد (شاه) به پیروزی بزرگی دست پیدا كردند و با عزم و اراده‌ای استوار، مصمم به ساختن ایرانی آزاد و آّباد شدند.
به رغم چنین عزم و اراده‌ای ملی، بررسی سیر رویدادهای بعدی گویای آن است كه تحت تاثیر عملكرد برخی از نیروهای سیاسی شركت‌كننده در انقلاب و همچنین توطئه‌های عوامل بیرونی و جنگ خانمانسوز هشت ساله، زمینه انحراف از هدفهای انقلاب به تدریج فراهم شد.

با گذشت دو دهه از پیروزی انقلاب و به دنبال خاتمه جنگ، و به ظاهر یكدست شدن حاكمیت جمهوری اسلامی كه با حذف و سركوب جریانهای سیاسی لیبرال و چپ (مذهبی و غیرمذهبی) میسر شده‌بود، توده‌های میلیونی مردم مجددا امكان طرح مطالبات سركوب شده خود، یعنی آزادی و دموكراسی و عدالت اجتماعی را مطرح و با شركت وسیع در انتخابات دوم خرداد 1376 و خلق حماسه‌ای بزرگ و انتخاب آقای محمد خاتمی به ریاست جمهوری، اراده و عزم استوار خود را برای تحقق هدفهای مورد نظر انقلاب بهمن 1357، از طریق صندوقهای رای اعلام داشتند.

انتظار میرفت با مطرح شدن مطالبات مردم از طریق صندوق‌های رای به شیوه مسالمت‌آمیز، عناصر و جریانهای قدرتمند واپس‌گرای درون حاكمیت به خواسته‌های مردم تن داده و تسلیم اراده آنان شوند، اما متاسفانه از همان روزهای آغازین پیروزی آقای خاتمی، كارشكنی این عناصر و جریانها آغاز شد و با توسل به خشن‌ترین اشكال به مقابله با مطالبات مردم و رئیس جمهور منتخب آنان برخاستند.
عملكرد چهارساله دولت نهم احمدی‌نژاد در حوزه‌های مختلف، باعث شد تا بخشی از مردم كه تحت تاثیر عوام‌فریبی‌های او قرار گرفته و در انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری به او رای داده بودند، از او رویگردان شوند.

در 22 خرداد 1388 بار دیگر مردم با هدف پایان دادن به اقدامات مخرب وی در عرصه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی ... دست‌یابی به آزادی، دموكراسی و استقرار حاكمیت ملی به پای صندوقهای رای رفته و به كاندیدای مورد نظر خود یعنی مهندس میر حسین موسوی رای دهند. حاکمیت كه از حضور میلیونی مردم در پای صندوقهای رای و میزان استقبال مردم از موسوی شگفت‌زده شده بودند، با توسل به تقلبی آشكار، مجددا احمدی‌نژاد را به ریاست جمهوری منصوب نمودند. این حركت شبه كودتایی اعتراضات مردمی را در پی داشت كه رای‌شان ربوده شده بود. واكنش مردم به كودتاچیان، برگزاری تظاهرات اعتراض‌آمیز میلیونی در تهران و سایر شهرهای بزرگ از روز پایان رای‌گیری تاكنون و عدم پذیرش احمدی‌نژاد به عنوان رئیس جمهور بوده‌است.

اعتراضات مسالمت‌آمیز جنبش سبز مردم ایران به گلوله بسته شد، در 30 خرداد و بعد از سخنرانی آیت‌اله خامنه‌ای در نماز جمعه 29 خرداد، مردم توسط نیروهای سپاه و بسیج و لباس شخصی‌های فدایی رهبر به وحشیانه‌ترین شكل به خاك و خون كشیده شدند و ادامه دستگیری ها و بازداشت ها تا امروز ادامه داشته، اما علیرغم همه این جنایات و بازداشت ها، شواهد نشان میدهد که مردم برای تحقق آزادی، دموكراسی و عدالت اجتماعی با توسل به شیوه‌های مبارزه مسالمت آمیز و با اتحاد عمل، عزم تحمیل شكست به كودتاگران و فراهم ساختن زمینه استقرار حاكمیت ملی را دارند.

اینك در آستانه سی و یكمین سالگرد انقلاب شكوهمند بهمن 1357 ، ضمن گرامیداشت یاد و خاطره جانباختگان آن روزها و همه آنان كه طی این سالها بر سر پیمان خود با مردم و برای آزادی، دموكراسی و عدالت اجتماعی جان خود را فدا كرده و زندان و شكنجه و مرگ را به جان خریدند، از همه اقشار و طبقات مردم، از كارمندان، دانشجویان، دانش‌آموزان، فرهنگیان و دانشگاهیان، هنرمندان، كارگران، كشاورزان، كسبه و بازاریان می‌خواهیم تا با شركت در راهپیمایی جنبش سبز ایران، در روز 22 بهمن با حضور میلیونی خود گامی بلندتر برای شکست کودتاچیان بردارند.
                                                                                       
   اصلاح طلبان عدالت‌خواه  
      18  بهمن  1388     

منبع پیک نت
                                                                                     

تجربه انقلاب بهمن درخدمت جنبش سبز


امروزاگرکسی چون من ازنسل اولی های انقلاب باشد و وفاداربه آن, احتمالاًبیاد میآورد آنروزها را که چگونه مردم باکوچک ترین امکانات برای اطلاع رسانی وبسیج مردم ازخودچه خلاقیت ها وابتکارعمل ها که نشان نمی دادند.ازدیوارنویسی گرفته بود تاپخش وتوضیح نوارسخرانی های انقلابی بین مردم ازتوضیح شعارهای دست نویس انقلابی گرفته بود تا پخش شکلات های آذین شده به شعارها و خواسته های مردم از قشرهای مختلف جامعه ازخواسته های مستعضعفان به گفته (آیت الله خمینی )تا خواسته های کارگران وکشاورزان از خواسته های جامعه معلمان تا خواسته های جامعه زنان والی آخر . 

 اما این امرظاهراً ساده کارایی وسیعی دربین توده مردم داشت , زیرا از همین طروق بود این خواسته ها دست بدست تاسرسفره مردم راه پیدامی کرد وآنگاه مردم با خواسته هایشان آشنا وآنها رادرتظاهرات وراهپیمایها  بطور خود جوش به گوش رژیم می رساندن ودرعین حال از رهبران آینده نیز می خواستند درصورت پیروزی انقلاب باید به خواسته های آنان عمل کنند!ازطرفی هم آنروزها رسانه های الکترونیکی مثل امروز نبود وتنها وسیله اطلاع رسانی همین شیوه ها وازطریق سخرانیها ونقل وقول وتبلیغات سینه به سینه بود. زیرا  همیشه رسانه های مثلاً ملی یعنی رادیو وتلویزیون وسایررسانه های بظاهرعمومی, جزءچند سال اول انقلاب ,چه دررژیم استبدادی پادشاهی آنروز وچه دررژیم استبدادی ولایی امروز درگروگان دولتیان وقدرتمندان بودکه هنوز هم هست. 

بااین یادآوری ازدوران انقلاب می پردازم به آنچه که هدف این نوشتاراست.اخیراًدرجای خواندم جوانان انقلابی جنبش سبزباشوروهیجانی قابل وصف درکنارپیشکسوتان وبانیان انقلاب بهمن 57آماده شرکت درراهپیمایی اعتراضی خود درروز22 بهمن می شوند. این جوانان سبزاندیش معترض علاوه برامکانات وایده های نوخود ,جهت اطلاع رسانی ودعوت ازمردم برای حضورمیلیونی شان درچنین روزی که بنوعی یک همه پرسی درحق خلافت اسلامی آقای خامنه ای محسوب میشود.درنظردارند ازرنگ سبزبه طورگسترده بطوریکه بتواند دربین اقشاروسیعی ازمردم جلب توجه کند استفاده خواهند کرد.خلاصه اینکه می خواهند ازهرراه ممکن در22بهمن امسال نه تنها پدیده رای من چه شد را؟ روشن کنند بلکه عزم خود جزم کردند که تکلیف دولت کودتا را هم درهمین روز روشن کنند امید که چنین شود.

اما گذشته ازابتکارعمل های مثل دستبند,مچ بند,روسری, شال سبزوخلاصه ازاین قبیل سُمبل ها, گویا این بار قرار براین است که طبق یک  برنامه ریزی قبلی جوانان دختروپسرعلاوه بررساندن شعارهای جنبش سبزبه شکل پیوسته ومکرربطوریکه شعاع وسیعی را احاطه کند,دردسته های چند نفره می خواهند بین مردم ,به ویژه بین توده مردم که اکثراًهم غم نان دارندوهیچ دست رسی به رسانه ها ندارند شعارهای جنبش سبزرا که همانا شعارهای اصیل انقلاب است ,درکاغذ های کوچک سبزرنگ ویادرجلد شُکلات های سبزرنگ شعارهای مثل (اسقلال ,آزادی ,عدالت اجتماعی یا ازوعد ه های آیت الله خمینی که حجاب اجباری نخواهد بود ویامردم بپا خیزید حقتان رابگیرید, یا رای من چه شد؟ ویا زندانیان سیاسی را آزادکنید ویا مثلاً کارگران امروزنه نان دارند نه خانه ,معلمان امروز نه شام دارند ونه کاشانه و....).همینطور خانم ها به ویژه دخترخانم ها دردسته های چند نفره می خواهندبه مردم بخصوص پیشکسوتان وسالمندان انقلاب گل وگیاه وسبزه که نماد جنبش سبزمان است را هدیه وازهمراهی آنان تشکرکنند.(اگرآشوبگران کودتاچی البته بگذارند). 

درکناراین نوع تبلیغات واطلاع رسانی این جوانان همراه با پیشکسوتان ونسل اول انقلاب یک راهپیمایی اعتراضی بدورازخشنوت راسازماندهی کرده وازپیش نیزدرسایت های مثل جرس ویا درسایت کلمه متعلق به طرفداران میرحسین موسوی وچند جای دیگراعلام کرده اند که به هیچ  وجه به کسی اجازه خشنونت را نخواهند داد وپیشاپیش طراحان ومجریان خشونت که جزازاوباشان حرم دولت کودتا کسی یاکسانی نخواهند بود را محکوم می کنند. درحین استواری وپایبندی به شعارها وخواسته هایشان ,درحین مواخذه دولت کودتابخاطرجنایت هایش وحامی اساسی آن یعنی رهبر خواستاریک همه پرسی برای تعین تکلیف با حاکمیت کودتایی خواهند شد. وتاآنروز48ساعت بیشترفرصت نداریم که همگی بااتفاق ویک پارچه دست دردست هم ویک صدا خواستارروشن شدن تکلیف ملت با این حاکمیت جوروظلم وستم خواهیم شد.

 

۱۳۸۸ بهمن ۱۸, یکشنبه

التماسنامه رهبربه میرحسین موسوی

اخیرًاعلی مطهری طی نامه سرگشاده ای ازآقای میرحسین موسوی خواست که خودش رابامواضع علی خامنه ای همآهنگ کند,قصداین نوشته آنست  به خواننده این توضیح رابدهدکه این نامه نه از جانب ایشان بلکه التماسنامه ای است ازسوی علی خامنه ای به میرحسین موسوی که دستم به دامانت کوتاه بیا که حکومتم روبه زوال است.لیکن به نیابت واز زبان ایشان. وگرنه علی مطهری به تنهایی وزنه ای نیست که بتواند چنین نصایحی رابه گوش موسوی زمزمه کند,  زمانیکه میرحسین مملکت اداره می کرد ایشان هنوزدرراه مکتبخانه ها بود.لذا هم خودش وهم "آقایش "می دانند که اللحُصول یگانه حریف قدر رهبر موسویست , علی مطهری ضمن ستایش همراه باکنایه ازشخصیت وخدمات موسوی به انقلاب دربخشی ازنامه خود (التماسنانه خامنه ا ی )می نویسد:به عقیده اینجانب شما در این بیانیه اخیرتان دردها را خوب بیان کرده اید اما درمان را نه . روح بیانیه و جان کلام شما این است که ما برای اصلاح به میدان آمده ایم نه برای انتقام گیری یا کسب قدرت و یا ویران گری .

جای بسی تاسف است که ایشان صداقت را فدایی مصلحت می کند ,بجای عیانگویی که ماموراست پیام التماس وآشتی" آقایش"را برای بقای خلافت اسلامی به گوش میرحسین برساندوغیرازاین هیچ. وگرنه میرحسین باهوشترازاینهاست که شیوه بیان وجمله بندی ایشان را ازشیوه فرمولبندی علی خانه ای که اتفاقاً هردوهم سالیان سال یکدیگررابخوبی از نزدیک محک زده ومی شناسند تشخیص ندهد.ایشان ازقول رهبرچنین به گوش میرحسین می رساند که گویا آشوب وبپاکنندگان وویرانگران نه گزمگان وویرانگران دولت کودتا بلکه ملت ایران وهواداران موسوی هستند!

مطهری درجای دیگری ازالتماسنامه خامنه ای خطاب به میرحسین می نویسد: شما در بیانیه های خود از قانون گریزی دولت و تمایل آن به استبداد و پاسخگو نبودن آن در مقابل مجلس و قوه قضائیه سخن گفته اید ، همچنان که اشارات و تصریحاتی به خشونت ورزی و کم توجهی مدیران این بحران به حقوق مردم داشته اید . آیا فکر نمی کنید که خاطیان این دو حوزه برای استمرار و توجیه تخلفات خود ، خواهان ادامه وضع موجود هستند و آرامش و وحدت ملی سم مهلک برای آنها است ؟ آیا فکر نمی کنید که وضع موجود ، دست رهبری نظام و بسیاری از مصلحان مجلس و قوه قضائیه را برای برخورد با این خاطیان (بخوانید مردمی که هشت ماه است می گویندرای ما کجاست؟) بسته است.

علی مطهری یافراموش کرده یاخود رابه فراموشی زده یاشاید هم دچارآلزایمای مصلحتی شده ویادش رفته که همین دولت خاطی وقانون گُریز را رهبرطی کودتای 22خرداد شخصاًروی کارآورده ,ایشان فرموش کردند که رهبرطی خطابه معروفش دردانشگاه تهران گفت: افکاراحمدی نژاد به بنده نزدیک تراست (آیا زیگنالی روشنتر از این که این دولت را من روی کار آورده ام ),حالااین چه طرح وترفندی است که ملت ایران وموسوی بپذیرند که عَلم گردان دولت کودتا می خواهد دولت دست نشانده خود را ادب کند, آیااین توهین به ملت وبه  شخص موسوی نیست ؟

دریک کلام خامنه ای عاجزانه ازموسوی می خواهد که کناربکشد تا ایشان بتواند این حرکت واین جنبش  را به راحتی سرکوب وملت منسجیم ویک پارچه را چند تکه وآنگاه فاتحه آنهارا یکی یکی بخواند!
 درعین حال حاضراست برای بقای خلافت اسلامی خود با موسوی کناربیاید به شرطی که اصولگرای موسوی ازجنس به اصطلاح  اصولگرای رهبرباشد!اما مطهری یک باره فراموش می کند که خود درمصاحبه تلوزیونی اش ازهمین خواسته های موسوی که همانا خواسته های یک ملت است دفاع کردودولت کودتا را دولت خشن وغیرپاسخگونامید. خوب مگرمیرحسین غیرازاینها گفته که برای بقای حکومت جوروستم شما کوتاه بیاد ودراین راه ,ناخواسته آبروواعتبارخورا برای ادامه ستمگریتان با تاریخ  معامله کند ذهی خیال باطل ! 

ایشان درقسمتی ازاین التماسنامه چنین افاضات می فرمایندوخطاب به موسوی می گویند: 
در بیانیه شما نکات مثبت و گامهایی به سوی اتحاد و رفع بحران دیده می شود مانند محکوم کردن رسانه های بیگانه ، تبری از شعارهای ضد اسلام و جدا کردن راه خود از راه خارج نشینان از همه مهمتر تأکید بر التزام به قانون اساسی ، گرچه یکی از اصول قانون اساسی اصل ولایت فقیه است و مطابق آن باید در معضلات اجتماعی و سیاسی نظر رهبری را فصل الخطاب بدانیم هرچند قانع نشده باشیم و در بیانیه شما به این اصل توجه لازم مبذول نشده است .
از سوی دیگر بخشی از این بیانیه نشان می دهد که جناب عالی میلی به پایان یافتن این بحران ندارید(بحران کودتاچیان را گویا قراراست موسوی پایان بخشد) و مایلید این شعله هر چند کم سوتر همچنان افروخته باشد ، البته به زعم خود برای دفاع از حقوق مردم ، در حالی که با فراهم شدن زمینه مناسب برای قانون گریزی و بسته شدن دست مصلحان قانونی ، حقوق مردم به شکل دیگری پایمال می شود و با بهره گیری دشمنان خارجی از این بحران ، اقتدار نظام اسلامی و منافع ملی نیز آسیب می بیند .
ایشان درجای دیگرغلط مبحث میکندوبه میرحسین می گوید: شماکه ازخارج نشینان ,ضداسلامیان ,ساختارشکنان دربیانیه اخیرتان خودرا مبرا ساخته اید, خوب یک باره ولایتمداری آقا راهم بپذیرید تاشاید بتوانیم طی پروسه ای برای نجات حکومت ولایی یک کمی پروبال دولت کودتا را قیچی کرده وشمارا با" آقا"(بخوانید آقارا با ایشان ,چونکه تا کنون کسی اشاره ای از موسوی برای آشتی با ولی جابرندیده است)  آشتی بدهیم وگرنه ادامه این سیل به راه افتاده درنهایت نه به شما ونه به ما رحم نخواهد کردغافل از انکه این سیل خروشان با میرحسین نه براو.
 والتماسانه از موسوی می خواهد به کمک "آقا" بیاید اگرایستاده گی کند دیریا زود حکومت "آقا "راسیل خروشان جنبش سبز با خود خواهد برد! وباز غلط مبحث می کند و بخشهای مربوط به ایرانیان خارج از کشوربیانیه موسوی را به شکلی مطرح می کند که گویا همه ایرانیان خارج کشوربه اصطلاح خوارج هستند,گویا ایرانیان خارج کشور قباله ایرانی بودنشان را که متعلق به ایرانند وایرانی تر ازاویندوایران هرجاکه باشند از آن آنان است را قبول ندارد.و درگفته میرحسین  سفسطه می کند ومی گویدشما که صف خودتان راازصف خارج نشینان متمایز ساختید جای تقدیر دارد.درحالیکه  میرحسین نه همه خارج نشینان بلکه بخشی از آنهارا  که به هیچ صراطی جزءمرام ومسلک نامعقول خود  پایبند نیستند اشاره داشت  نه همه ایرانیان خارجا ز کشور.
ومی گوید بااین وصف اگرشما  برگردید,مامی توانیم این قائله را بخوابانیم ,غافل از آنکه هم میرحسین وشیخ مهدی کروبی بارها اعلام کرده اندکه رهبری این حرکت اصلاحی با خود مردم است , ما باشیم یا نه باشیم این حرکت سبزبه راه خود ادامه خواهد داد. اما همانطورکه قبلاًهم اشاره کردم میرحسین جواب التماسنامه رهبررا برای آشتی وپشت کردن به مردم ,با دعوت از مردم به یک راهپیمایی با شکوه وعظیم در22 بهمن داد.وما مردم سبزاندیش جنبش سبزباحضورمیلیونی خود دراین روزسرنوشت سازیک باردیگربه دولت کودتا وعلی خامنه ای نشان خواهیم داد که نه ما اهل سازشیم ونه میرحسین که نماد ورهبراین جنبش است .


۱۳۸۸ بهمن ۱۶, جمعه

بیاد اصُانلو,بخاطرانقلاب


خواسته های جامعه کارگری را به خواسته های جنبش سبز پیوند بزنیم.

منصوراصانلو رئیس زندانی سندیکای شرکت واحد اتوبوس رانی تهران حومه درسالهای بعدازکودتای 28 مرداد مصادف با سقوط حکومت ملی مرحوم محمد مصدق,دریکی از محله های فقیرنشین جنوب تهران دریک خانواده محروم وزحمتکش لیکن آزاده چشم به جهان گشود. پدرزحمتکش اودریکی ازگاراژهای اتوبوسرانی جنوب تهران شاگرد رانده بود ونان آورخانواده ومنصورپا بپایی خواهران وبرادرانش بزرگ می شد وپدرباید برای آینده تک تک آنان فکری می کردو طرحی می انداخت, به ویژه منصورکه رفتارهای کودکانه اش همه حکایت ازیک نوع سرکشی عدالت خواهانه داشت .

دیری نگذشت که پدرازباب سخت کوشی ومهارت درکارخود یک پله بالاتررفت وراننده اتوبوس شد,پس ازاندکی پراکنده کاری درگاژهای مختلف شهرتهران به استخدام شرکت واحد اتوبوسرانی تهران وحومه درمی آید, ورفته رفته با اخلاق ورفتارو حُسنیتی  که از خود نشانمی دهدبه یک چهره محبوب دوست داشتنی درمیان کارکنان وکارگران شرکت تبدیل می شود.دراین هنگام است که شرایط سخت کاری وحقوق های ناچیزبدون مزایا حس مبارزه برای اهداف صنفی ازآنجمله افزایش دستمزده کارگران ورانندگان اووهمقطارانش رابفکر تاسیس یک انجمن صنفی یا همان سندیکامی اندازد.وهمکارانش که ازاوجزء صداقت وعدالت خواهی چیزی ندیده بودند متفق القول اورا به نمایندگی ازطرف خودبرای تاسیس سندیکاانتخاب می کنند واو همراه دیگررفقا وهمقطارانش سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی رابرای پیگیری خواسته هایشان  پی ریزی می کند.

دراین ایام است که می بایست منصورقلم وکاغذ زیربغل راهی مکتب ومدرسه می شد و پدرکه غدغه آینده فرزندانش رادارد بناچارمی بایست سپیده خروسخوانان ازخانه  بیرون بزند وهنگامه خروس خوابان به خانه بازگردد.و منصوراین کودک رنج وزحمت راهی مدرسه می شوداماجیزی نمی گذردکه اومتوجه می شود درآمدپدرش برای اداره یک خانواده نسبتاً بزرگ کفاف نمی کند وقامت پدر روزبروز زیرفشارطاقت فرسایی رنج وکار وزندگی خمیده تر می شود.اینجاست که اوبه فکرکاردرحین تحصل می افتد اما ازیک بجه دبستانی چه کاری ساخته است جزء اینکه بعدازمدرسه بجای بازی واستراحت دست فروشی کند وهزینه تحصیل خود دربیاورد تاشاید کمکی باشدبه پدرزحمتکش واین سرآغازمیارزه اوبا سختیهای بود که مسببان آن کسانی بودندکه ذهن کودکانه اوپاسخی برای آنها نمی یافت .درآن هنگام که همکلاسیها وهمبازیهای اوبا فراغ بال وآسودگی خاطربه تفریح وبازی مشغول بودند,منصورناخواسته سرکوچه شان دست فروشی میکردتا هزینه دفتروکاغذ را خود بدست آورد.

اصانلو چون آدم تشنه ای که به هرسوی دنبال آب می دود , ازهمان ایام جوانی تشنه عدالت وعدالت خواهی بود.وازبرای برقراری عدالت اجتماعی درجامعه سر ازپا نمی شناخت و ازسنگری به سنگری دیگرمی دوید. تااینکه همراه باکاروتحصیل خودرارساندبه انقلاب بهمن 57 وهمراه دیگردوستان وهمفکرانش, همراه مردم بپا خاسته وپا بپای آنها به مبارزه پرداخت,وهرآنچه راکه درتوان داشت بکارگرفت تاانقلاب شکوهمند مردم زحمتکش ایران به پیروزی نهایی برسد. او همگام بادوستان وهمقطارانش برای پیروزی انقلاب الحق ووالنصاف سنگ تمام گذاشت.چندسالی پس ازانقلاب به عنوان راننده اتوبوس به استخدام شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه درآمدومدت زمانی نه چندان طولانی را همراه پدرش که هنوزبازنشسته نشده بود به مبارزه برای احقاق حقوق دیگرهمکارانش پرداخت ودرهمین ایام بود که به عینه فتوفن کارصنفی ومبارزاتی را درکنار پدر آموخت وتازمانی که هنوزارازل واوباش وبه قول آیت الله خمینی نا اهلان ونامحرمان به انقلاب به مملکت مسلط نشده بودند توانست همراه دیگردوستانش سندیکای مستقل شرکت واحد اتوبوسرانی تهران را رهبری وهدایت کند.اما دیرزمانی نپائید که اهالی ظلم وجور وابسته به فرقه مصباحیه توانستند بدون هیچ عذرقانونی سندیکای مستقل رانندگان را دراوج آزادی و شکوفایی انقلاب مردم غیرقانونی واز ادامه فعالیت آن جلوگیری نمایند.

گذشت سالها وروزوروزگاری جنبشی بنام جنبش دوم خرداد این مرزوبوم بپا خاست وعَلم برافراشت وندای احیای شعارها وخواسته های به غارت رفته انقلابسردادو بفکربازگرداندن آخرین نفسهای آن به پیکررنجورش افتاد. دراین هنگام بودکه اصانلووهمقطارانش (رانندگان شرکت واحد) بفکر احیای مجدد سندیکای مستقل خود افتادند. دراین مسیرآنان تمامی مراحل به اصطلاح قانونی را طی کردندودردوران اصلاحات چندصباحی بی دغدغه به فعالیت صنفی خودپرداختند.اما ازآنجائیکه استبداد خفته درپیکرخلافت اسلامی خامنه ای اجازه نفس کشدن چزء به همکیشان خود رانمی دهد هرروزبه بهانه ای سندیکا را مورد تزیق وتهدید وهجوم قراردادند. تااینکه توانستند دردوره اول دولت متقلب احمدی نژاد ناجوانمردانه توسط عوامل اطلاعاتی وعوامل خودفروخته اداره کاربه سندیکا هجوم برده پس ازتخریب وغارت آنجا سندکالیست ها به ویژه منصوراصانلورا به قصد کشُت تادم مرگ ببرند.اما چرا؟ مگراو چه می گفت؟ وچه می خواست ؟جزءآنچه که برایش انقلاب کرده بود. سخنرانیها وافشاگریهای اوبود که ستون خیمه دیکتاتور ترک بر داشت وزلزله ای درآپارات دیکتاتوربه وقوع پیوست وحالاحالاها هم ترمیم نخواهد شد .لذا بیاد اوو بخاطرانقلاب بهمن 57 یک بار دیگر  فیلم سخنرانیها وافشاگرهایش او که شاهد زنده شرایط امروزی است را یک باردیگر به اتفاق مورور می کنیم. هرچندکه اوامروزازجمع جامعه غایب است ولی مردومردانه درگوشه سلول زندان درسالگرد انقلاب یادوخاطر انقلابی را پاس می دارد که خود یکی ازباینان آنست, ووعده آن به مردم استقلال ,آزادی ,عدالت اجتماعی بود,واو هم چیزی بیش از این نگفته . آری اوامروزاسیرچنگ نااهلان ونا محرمان انقلاب است .چه می توان کرد چرخ بازیگر ازاین بازیها بسیار دارد ,صاحبان انقلاب درزندان دیکتاتوربه گوشه ای افتاده وغاصبان ناجوانمردانه رجزخوانی می کنند. ضمن آرزوی تندرستی وسلامتی برایش ,ضمن آرزوی بردباری مقامت برایش ,امیدواریم این انسان ازجان گذشته وشیفته عدالت وخوشبختی انسانهاهرچه زودتر به آغوش جامعه برگردد.

فیلم سخنرانی منصوراصانلوراکه خواسته های جنبش سبزخواسته های انقلاب بهمن 57است بیاد او,بخاطرانقلاب درزیر ببینیم. امید که یادی کرده باشیم از این انسان شریف وفداکار.

  • سخنرانی برای کارگران شرکت واحد را اینجا ببینید.
  • افشاگری اوپس از حمله به سندیکا را اینجا  ببینید.
  • همبستگی جهانی با اصانلو را  اینجا    ببینید.


۱۳۸۸ بهمن ۱۲, دوشنبه

خوشه بندی طبقاتی دولت کودتا !

تصویب طرح یارانه ها علاوه بربه انحراف کشاندن افکارعمومی جامعه ازپیوستن به جنبش سبزمردم به سوی این نوع ترفندها و"ملت رادنبال نخودسیاه "فرستان ازطرف دولت کودتا درآستانه برگزاری به اصطلاح دهه فجر.که ازحضورمیلیونی مردم درکنارجنبش ملی دمکراتیک سبزبه وحشت وواهمه افتاده وچون انسانیکه درحال عرق شدن, دست به هر گیاه وگیاه چه ای درازمی کند تا زنده بماند ,هرروزازپس روزدیگردست به یک شُعبده بازی فریبکارانه ای می زند تاشاید بتواندچند صبا حی خودش راسرپانگهدارد.این طرح نامبارکش نیزچون دولت نامقبولش, به قول نویسنده مقاله زیر چیزی جزء فقیرشدن فقرا وغنی شدن اغنا وبی دمپایی شدن زاغه نشین هاو پُرشدن جیب دولت کودتانخواهد بود!
یکدنگی و لجبازی کشور را به سمت بحرانهای جدی می کشاند. تدبیر و خردورزی کم کم بی اثر می شود.گفتن از اعتدال و میانه روی کالایی است بی مشتری. برای بسیاری٬ مرغ یک پا بیشتر ندارد. آنها با خود عهد بسته اند هر کاری بکنند جز کار درست٬ کار به جایی رسیده است که دروغی که برای قانع کردن دیگران بر زبان می آورند٬ تنها خود باور می کنند. مشکل اصلی آنست که بر اساس همین دروغها رفتارشان را شکل می دهند. جامعه نیاز به اداره کردن دارد. هزار و یک مشکل مردم بر زمین مانده است و نهادهای مسئول بجای حل آنها٬ با اقدامات ناسنجیده هم بر حدت و هم بر عمق مشکلات می افزایند. کدام عقل سلیم باور می کند در جهان امروز می توان با یک صدا و حذف صداهای دیگر کشور را اداره کرد؟ آنهم در شرایطی که اگر خوب گوش فرا دهیم در داخل همین صدا هم٬ فریادهای خاموش اختلاف ها منتظر کشیده شده اند.
امروز مردم نگران قیمت هایند. یک تورم افسار گسیخته در افق فردا سایه خود را به رخ می کشد. طرح تعدیل اقتصادی بجای آنکه بر آن باشد تولید ثروت را با کاهش مصرف شتاب دهد٬ بر آنست کیسه دولت را از جیب مردم پر از پول کند تا سازمانها و نهادها به ریخت و پاش عادت شده شان ادامه دهند. خوشه بندی مردم کار ناصوابی است و در نفس خود رسمی کردن شکافهای طبقاتی است که هر لحظه فربه تر می شود. می گویند مردم ارزان مصرف می کنند ولی از یاد می برند ارزش پول ملی را بر باد دادند و از سوی دیگر به عمد از واقعی کردن نرخ همه کالاها سخن می گویند بجز کار. اگر برخی کالاها از جمله در ایران ارزانتر از دیگرنقاط جهان است٬ در عوض دستمزدها هم نسبت به دستمزدهای مشابه ناچیز است. بجای پرداخت یارانه وامدار کردن مردم کافیست همپای بالا رفتن نرخ کالاها٬ دستمزدها هم واقعی شوند. این خوشه بندی هیچ سرانجامی ندارد و کسی از آن سود نخواهد برد.
بحران سیاست و اقتصادی دارند وارد دیالکتیکی می شوند که هم را تشدید می کنند. هنوز هیچ کس نمی داند چطور و با کدام سیستم اداری یارانه ها بین مردم تقسیم خواهد شد و چه نهاد گسترده ای برای این کار باید پا بگیرد و دولت چاق را فربه تر کند. نهادی که بخشی از درآمدهای ایجاد شده را دود خواهد کرد و به هوا خواهد فرستاد. از سوی دیگر بزرگترین مصرف کننده در ایران بخش عمومی است و در حقیقت دولت از یک سو با خانه خراب کردن مردم درآمد کسب می کند و بخش زیادی از این درآمد را باید خرج کند که بتواند گردش امور سازمانها و نهادها را تسهیل کند. بنظر می رسد بعضی از چهره های سیاسی نزدیک به دولت چون می دانند تعدیل اقتصادی چه بر سر کشور خواهد آورد٬ بر آنند اجازه ندهند آرامش بر کشور حاکم شود تا جوابگوی بحرانهایی باشند که در عمل خلق کرده اند و باز ایجاد خواهند کرد. اما بدون آرامش٬ اقتصاد از بحران بیرون نخواهد آمد٬ همانطور که سیاست روزهای آرامی را تجربه نخواهد کرد. باید برای حل بحران از خود مردم کمک گرفت. لازمه این کار ایجاد بحران و هیاهو کردن نیست بلکه تحقق آزادی و قانونگرایی در معنای واقعی آنست. چه خواهد شد؟ علائم و داده ها چشم انداز روشنی پیش روی نمی گذارد. تنها یک معجزه می تواند گوشها را شنوا و چشمها را باز کند. آیا این معجزه اتفاق خواهد افتاد؟ هیچ کس نمی داند. آرزو کنیم این اتفاق بیفتد.

محمد آقازاده