۱۳۸۸ آبان ۱۱, دوشنبه

براندازانی که حقوق میلیونی می گیرند



صادق میلیونی معروف

جنبش سبز نمی تواند و نباید در برابر ستم طبقاتی و شکاف هایی که هر روز فربه تر می شوند بی تفاوت باشد. این جنبش جوهر خود را از بخش میانی جامعه می گیرد که از یک سو مدام توسط نهادهای قدرت تحقیر می شود و از سوی دیگر این خطر را حس می کند که با سیاست های تعدیل اقتصادی و واقعی کردن قیمتها در سراشیبی سقوط به زیر خط فقر قرار می گیرد٬ سیاستهایی که نه تنها کمکی به حل مشکلات ساختاری اقتصاد نمی کند٬ بلکه آنرا هر روز فربه تر می کند. آنها با شرایط موجود جامعه هم سبک زندگی دلخواهشان را از دست می دهند و هم با غول دهان باز کرده فقر رودررو می شوند. این جنبش اگر نتواند طبقات دیگر را مجاب کند که دغدغه هایشان را می فهمد و برای مشکلات قومیت ها٬ بحرانهای اقتصادی و دیگر معضلات راه حل مشخصی دارد٬ نخواهد توانست آن تاثیری که می خواهد در صورت بندی قدرت بگذارد و لااقل بخشی از خواسته هایش را در عمل محقق کند.

جامعه گرفتار سکوت مغزی شده است و تنها زبان عمل بدون تدبیر را می فهمد٬ هیچکس دنبال راه حل نیست. در یک سو مدام از تهدید و ارعاب برای گرهگشایی از یک معضل بزرگ و عمیق استفاده می شود و از سوی دیگر توده های متعرض و نخبگان ناراضی با عملیات فرسایشی٬ آنهم در شرایط خطیر اقتصادی و بحرانهای فرا مرزی توان اداره جامعه را از صاحبان قدرت سلب می کنند. این دیالکتیک در نهایت بحرانهای فلج کننده ای را بر خواهد انگیخت٬ بحرانهایی که هیچکس توان رام کردنشان را نخواهد داشت.

دیالکتیک زور و طغیان تا مدتها بدون آنکه بتواند به سنتزی دست یابد ادامه خواهد یافت و نیروهای ناشناخته در نهایت تکلیف آینده را مشخص خواهند کرد. تعدیل اقتصادی بیکاری گسترده ای را در جامعه برخواهد انگیخت٬ آنهم در شرایطی که مدیران غیر بصیر و با قلبهای تیره که با بی رحمی اداره امور را برعهده گرفته اند٬ با اخراج گسترده نیروهایی که سالها در نهادهای فرهنگی جوانی شان را به میان سالی و از میان سالی به پیری گذر داده اند و کلی تجربه و مهارت کسب کرده اند با گرفتن سنوات خدمت که به علت تعدادشان٬ مبلغ کلانی می شود و سر به میلیاردها تومان می زند اخراج می شوند تا جای آنها را شبه شرکت هایی بگیرند که به صورت پیچیده منافع مادی همین مدیران را تضمین می کنند.

این یغماگری با اسم مستعار خصوصی سازی و افزایش بهره وری انجام می شود. اگر نهادهای امنیتی و مقامات سیاسی دنبال براندازان واقعی می گردند٬ آن را نباید میان روزنامه نگاران و فعالان سیاسی بجویند٬ بلکه باید این براندازان را در اتاقهای شیکی بیابند که به اسم مدیریت به سپاه بزرگ ناراضیان نیروی مازاد می فرستند و با این کار هم به اهداف مادی شان می رسند و هم پیروزی در چالش های سیاسی شان را بدون دغدغه تضمین می کنند. همان چالش هایی که در متروی تهران بتدریج تبدیل به یک فاجعه می شود.

محمدآقازاده

هیچ نظری موجود نیست: