میرحسین موسوی: گاهی عقب نشینی به پیروزی می انجامد !
بخشهای ازصحبتهای ایشان را در زیرمی خوانید:
بخشهای ازصحبتهای ایشان را در زیرمی خوانید:
میدانم تعطیلی یک روزنامه برای اعضای آن چقدر سخت است. همه عقبنشینیها بد نیست و به معنای پشیمانی نیست و با هدف ادامه مسیر از راههای دیگر انجام میشود.
بحث هزینه و فایده سیاسی باعث شد که دوستان در یک تصمیم جمعی به این نتیجه برسند که از انتشار روزنامه صرف نظر کنند. البته تعطیلی کلمه سبز به معنای توقف و تعطیلی فعالیتهای رسانهای نیست و ضرورت دارد که با راهکارهای ابتکاری رسانههایی به وجود بیاید که در چارچوبهای منافع ملی مطالبات این جنبش را بارتاب دهند.
در غیاب و خلاء رسانههایی که پیگیر منافع ملی هستند رسانههایی مانند صدای آمریکا و بیبیسی به مرجع خبری تبدیل میشوند. چنین رسانههایی طبیعی است که در نهایت باید منافع کشورشان را در نظر بگیرند.
در مسیر انتخابات و بعد از آن شیوههای ابتکاری برای اطلاع رسانی در پیش گرفته شد و اگر یک دست بسته شد در عوض آن صدها دست باز شد. مهم این است که اکنون نیاز به داشتن رسانه از سوی همه هواداران این جنبش احساس میشود و اگر در آینده هم بتوانیم این نیاز را حفظ کنیم قطعاً در شبکه عظیم مردمی راههای فراوانی را باز خواهیم کرد.
البته تعطیلی "کلمه سبز" را باید اتفاقی موقتی فرض کرد، چرا که ضرورتها ایجاب میکند که سرانجام همه صداها اجازه شنیده شدن پیدا کنند. خطر بزرگ زمانی اتفاق میافتد که مجرای اطلاع رسانی را محدود کنیم و با پایین آوردن قدرت جذب نظام به ایجاد وضعیت انفجاری کمک کنیم.
در دنیای کنونی نمیتوان دور جامعه دیوار کشید. اگر فضا باز نشود از دنیا عقب میمانیم و مشکلات وسیعی پیدا میکنیم. اگر در گذشته میشد بدون پیوند با فضای داخلی و خارجی کشور را برای سالها اداره کرد، اما اکنون با گسترش تکنولوژی و ارتباطات چنین کاری غیر ممکن است.
از دوره مشروطیت تاکنون یک نوع جدایی میان مردم و روشنفکران داشتیم. روشنفکران به مسایلی میاندیشدند که با نیازها و خواستههای عامه مردم تفاوتهای اساسی داشت، اما وقایع اخیر نشان میدهد که این فاصله در حال برطرف شدن است.
در اندیشههای روشنفکران و سیاستمداران ما معمولاً این نقص وجود داشته است که تاکید بر روی برخی ارزشها آنها را از دیگر امور خوب باز میدارد حال آن که در زندگی واقعی مردم ما ارزشهای خوب منفک از هم نیست و آنها می خواهند همه خوبیها را کنار یکدیگر داشته باشند. اصلاً به عبارتی جامعه ایرانی مانند ژانوس خدای یونانی است که میتواند امور ظاهراً غیر همجهت را با یکدیگر جمع کند. آنها هم میتوانند از شهادت ندا آقاسلطان ناراحت باشند و هم از شهادت مردم در غزه و دیگر نقاط جهان ابراز تاسف کنند.
ویژگیهایی که در جنبش سبز مشاهده میشود حاکی از هین سازواری ارزشهاست و تمام قائلان به این جریان میکوشند ارزشهای خوب را با یکدیگر ترکیب کنند و در آینده هم باید همین روش را دنبال کنیم.
شعارهای افراطی ناشی از عصبانیت است. به نفع همه ماست که شعارهایی متناسب با ظرفیت کشور طرح کنیم و از طرح شعارهای تند و غیرمنطبق با وضعیت کشور بپرهیزیم.
نباید اجازه داده شود اتفاقات ماههای گذشته به بدبینی نسبت به دستاوردهای انقلاب منجر شود. طبیعی است رسانههایی که صدای این قدرت یا آن قدرت هستند بالاخره مجبورند از منافع ملی کشور خود ولو به زبان فارسی دفاع کنند و در این راه بذر بدبینی به کل دستاوردهای انقلاب اسلامی در طول سی سال گذشته بپاشند و حتی سعی کنند به سراغ حماسه عظیم و تاریخی دفاع مقدس ملت ما بروند و متاسفانه سیاستهای رسانهای موجود در این زمینه مکمل اقدامات آن رسانههای بیگانه است و شرایطی که امروز برای کلمه سبز ایجاد شده است یک شاهد روشن در این ماجراست.
بحث هزینه و فایده سیاسی باعث شد که دوستان در یک تصمیم جمعی به این نتیجه برسند که از انتشار روزنامه صرف نظر کنند. البته تعطیلی کلمه سبز به معنای توقف و تعطیلی فعالیتهای رسانهای نیست و ضرورت دارد که با راهکارهای ابتکاری رسانههایی به وجود بیاید که در چارچوبهای منافع ملی مطالبات این جنبش را بارتاب دهند.
در غیاب و خلاء رسانههایی که پیگیر منافع ملی هستند رسانههایی مانند صدای آمریکا و بیبیسی به مرجع خبری تبدیل میشوند. چنین رسانههایی طبیعی است که در نهایت باید منافع کشورشان را در نظر بگیرند.
در مسیر انتخابات و بعد از آن شیوههای ابتکاری برای اطلاع رسانی در پیش گرفته شد و اگر یک دست بسته شد در عوض آن صدها دست باز شد. مهم این است که اکنون نیاز به داشتن رسانه از سوی همه هواداران این جنبش احساس میشود و اگر در آینده هم بتوانیم این نیاز را حفظ کنیم قطعاً در شبکه عظیم مردمی راههای فراوانی را باز خواهیم کرد.
البته تعطیلی "کلمه سبز" را باید اتفاقی موقتی فرض کرد، چرا که ضرورتها ایجاب میکند که سرانجام همه صداها اجازه شنیده شدن پیدا کنند. خطر بزرگ زمانی اتفاق میافتد که مجرای اطلاع رسانی را محدود کنیم و با پایین آوردن قدرت جذب نظام به ایجاد وضعیت انفجاری کمک کنیم.
در دنیای کنونی نمیتوان دور جامعه دیوار کشید. اگر فضا باز نشود از دنیا عقب میمانیم و مشکلات وسیعی پیدا میکنیم. اگر در گذشته میشد بدون پیوند با فضای داخلی و خارجی کشور را برای سالها اداره کرد، اما اکنون با گسترش تکنولوژی و ارتباطات چنین کاری غیر ممکن است.
از دوره مشروطیت تاکنون یک نوع جدایی میان مردم و روشنفکران داشتیم. روشنفکران به مسایلی میاندیشدند که با نیازها و خواستههای عامه مردم تفاوتهای اساسی داشت، اما وقایع اخیر نشان میدهد که این فاصله در حال برطرف شدن است.
در اندیشههای روشنفکران و سیاستمداران ما معمولاً این نقص وجود داشته است که تاکید بر روی برخی ارزشها آنها را از دیگر امور خوب باز میدارد حال آن که در زندگی واقعی مردم ما ارزشهای خوب منفک از هم نیست و آنها می خواهند همه خوبیها را کنار یکدیگر داشته باشند. اصلاً به عبارتی جامعه ایرانی مانند ژانوس خدای یونانی است که میتواند امور ظاهراً غیر همجهت را با یکدیگر جمع کند. آنها هم میتوانند از شهادت ندا آقاسلطان ناراحت باشند و هم از شهادت مردم در غزه و دیگر نقاط جهان ابراز تاسف کنند.
ویژگیهایی که در جنبش سبز مشاهده میشود حاکی از هین سازواری ارزشهاست و تمام قائلان به این جریان میکوشند ارزشهای خوب را با یکدیگر ترکیب کنند و در آینده هم باید همین روش را دنبال کنیم.
شعارهای افراطی ناشی از عصبانیت است. به نفع همه ماست که شعارهایی متناسب با ظرفیت کشور طرح کنیم و از طرح شعارهای تند و غیرمنطبق با وضعیت کشور بپرهیزیم.
نباید اجازه داده شود اتفاقات ماههای گذشته به بدبینی نسبت به دستاوردهای انقلاب منجر شود. طبیعی است رسانههایی که صدای این قدرت یا آن قدرت هستند بالاخره مجبورند از منافع ملی کشور خود ولو به زبان فارسی دفاع کنند و در این راه بذر بدبینی به کل دستاوردهای انقلاب اسلامی در طول سی سال گذشته بپاشند و حتی سعی کنند به سراغ حماسه عظیم و تاریخی دفاع مقدس ملت ما بروند و متاسفانه سیاستهای رسانهای موجود در این زمینه مکمل اقدامات آن رسانههای بیگانه است و شرایطی که امروز برای کلمه سبز ایجاد شده است یک شاهد روشن در این ماجراست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر